توضیحات اجمالی بخشها:
پرداختن به مقوله اعتقادات که پايه و اساس دين را تشکيل مي دهد، ضرورتي اجتناب ناپذير است. از ميان اين اصول، توحيد و معرفت نسبت به يگانگي حق تعالي اهميت ويژه اي دارد. تاکنون به صورت ويژه درباره اصول عقايد، نرم افزار دانشنامه اي توليد نشده است. بدين منظور اولين نرم افزار از سلسله نرم افزارهاي تخصصي اعتقادي در دستور کار توليد قرار گرفت. اين نرم افزار در سه بخش عمومي، سطح عموم مردم و دانش آموزان دبيرستاني، بخش تخصصي در سطح دانشجويان دوره کارشناسي و کارشناسي ارشد غير الهيات و طلاب پايه هاي ششم تا دهم حوزه علميه و بخش پژوهش ويژه دانشجويان ارشد الهيات و دکتراي ديگر رشته ها و طلاب سطح سه و چهار حوزه هاي علميه طراحي و آماده شده است. اين مرکز بر آن است با استفاده از يک گروه علمي که متشکل از طلاب ممتاز حوزه علميه قم و اصفهان مي باشند به اين کار ادامه دهد و نرم افزارهاي نبوت، امامت و معاد را به همين صورت توليد کند.
آیینه شکست
زمان مطالعه: < 1 دقیقه آن روز که پهلوی تو از کینه شکست++ دلهای محبان تو در سینه شکست تصویر ترا دل علی آینه بود++ اندوه تو سنگی شد و آیینه شکست
فخر زنان
زمان مطالعه: 2 دقیقه آن زن که نپیموده بجز راه نکوئی++ از قرب خدا آنکه نرفته است به سوئی بیزار ز تزویر و گریزان ز دوروئی++ آن زن که ندیدند و ندیدیم چو اوئی آن زن که صفاتش همه جا ورد زبان است++ نور دل ما فاطمه آن فخر زنان است آن زن که در او هست نشانها ز پیمبر++ غیر از ره خالق
نور چشم مصطفی
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مه جینا، مظهر لطف جهانآرا توئی++ سر و قدا، رحمتی از عالم بالا توئی نور چشم مصطفی و همسر شیر خدا++ مادر سبطین و شمع محفل طاها توئی چون حسین بن علی دردانهای مامی نزاد++ این گهر را ای یم رحمت صدف تنها توئی من ندانم کیستی، سروی، گلی یا جان جان++ اینقدر دانم عزیز قادر یکتا توئی هم پناه
میلاد فاطمهی زهرا
زمان مطالعه: < 1 دقیقه یکی روز شاه ز دوده روان++ پی حجرهی بانوی بانوان بیامد نگه کرد کس را ندید++ خدیجه ولی گرم گفت و شنید بفرمود کای خوب کردار زن++ کس این جای نه، با کهیی در سخن؟ بدو گفت بانوی فرخنده فر++ ابا اینکه هستم بدو بارور بدو گفت مهتر که رازت بپوش++ مرا مژده داده است فرخ سروش که این دختری
غم زهرا
زمان مطالعه: < 1 دقیقه آمد به یادم از غم زهرا و ماتمش++ آن محنت پیاپی و رنج دمادمش آن دیدهی پر آتش و آن آه آتشین++ آن قلب پر ز حسرت و آن حال درهمش آن دست پر ز آبله و آن شانهی کبود++ آن پهلوی شکسته و آن قامت خمش در وی که بود داغ پدر آخر الدواش++ زخمی که تازیانه همی بود
آشیان فاطمه
زمان مطالعه: < 1 دقیقه عاقبت از بند غم شد خسته جان فاطمه++ پر گرفت از آشیان مرغ روان فاطمه گر بسوزد عالمی از این مصیبت نی عجب++ سوخته یکسر ز آتش کین آشیان فاطمه وامصیبت بعد مرگ احمد ختمی مآب++ دادن جان بود هر دم آرمان فاطمه آه از آن ساعت که دشمن بهر آزار علی++ کرد از راه ستم آزرده جان فاطمه آسمان