نقش الگوها و شخصیّتهای اجتماعی بسیار ارزنده و حسّاس بود که در روش تبلیغ و گسترش اسلام نیز به کار گرفته شد، منافقان، و قدرتطلبان متظاهر به اسلام، و ورشکستگان سیاسی منتظر فرصت نیز، از این اصل غافل نماندند و برای ساکت کردن امّت اسلامی و به بند کشیدن دوباره تودههای مردم، دقیقاً به همین اصل تکیه نموده، ابتداء به سوی الگوها شتافتند.
گروهی را با پول و وعده حکومت و قدرت، تطمیع نمودند که حتی شهادت دروغین را امضاء کردند(1)
گروه دیگری از شخصیتها و صاحبان نفوذ کلمه را اغفال نمودند.
و برخی دیگر را به شک و تردید کشاندند.
و بعضی را با تبلیغات مسموم و صحنهسازیها، همراه کردند.
و جمعی را با تهدید و ارعاب منزوی نمودند.
وقتی ابوهریرهها را میخرند که پول بگیرند و جعل حدیث کنند.
و عائشهها را وا میدارند علیه فدک، به عنوان اُمّالمؤمنین، شهادت دهند(2)
و خالدها را در فرمانداری نظامی خود همراه میکنند(3)
و عبداللّه ابن مسعودها را ساکت مینمایند.
و سران مهاجر و انصار و بزرگان قبیله بنیساعده را برای به دست آوردن حکومت و قدرت به سقیفه میکشانند.
و عمّار یاسرها را و مقدادها را منزوی میسازند.
دیگر شخصیتهای صاحب نفوذ بیتفاوت میشوند و از بالای بام منازل، تنها، تماشاگر صحنههای غمبار اهانت به امام علی (ع) و شهادت حضرت محسن (ع) و کتک خوردن تنها یادگار رسول خدا میگردند، و یا از لای روزنه درب منازل آن همه از مصیبتها را میدیدند و فقط گریه میکردند.
طبیعی است که مردم و امّت اسلامی نیز با پیروی از الگوهای ساکت و تطمیع شده، راه انحراف و سکوت و بیتفاوتی میپیمایند و ارزشهای جاهلی بار دیگر، بر جامعه اسلامی سایه شوم میگستراند که:
و حکایت همچنان باقی است.
اگر تودهها بیدار نباشند این مصیبت دامنگیر تمام انقلابها خواهد شد زیرا انقلابیّون و ملّتهای بپا خواسته، با روح تقلید و شخصیتپرستی،
بهمین سرنوشت شوم مبتلا میگردند یَخْرِبُونَ بُیُوتَهُم بِأیْدِیِهِمْ وَ اَیْدِیْ الْمُؤمِنینِ(4)
یعنی انقلابهای موفق همواره از طرف دشمنان مورد تهاجم و تهدید قرار نمیگیرند بلکه از درون با:
انحراف و قدرتطلبی شخصیّتها.
یا تضاد فکری و درگیری الگوها و شخصیّتهای انقلابی.
شکسته میشود، و از پای درمیآید. همان بزرگان و رؤسای قبائل و شخصیتهای مهم اجتماعی، که دیروز مردم را فوج فوج به اسلام و هدایت الهی فرامیخواندند، امروز گروه گروه به اغفال و شرک و ارتداد و انحراف و سکوت و بیتفاوتی میکشانند، و خود عامل شکست و عقبماندگی و سیر ارتجاعی نهضت و امّت میباشند.
1) سیاست تطمیع با پول و تقسیم قدرت1. ابابکر و عمر برای اینکه بنیهاشم را ساکت کنند به سراغ عبّاس عموی امام علی (ع) رفتند و به او پیشنهاد شرکت در خلافت نمودند که نپذیرفت.2. وقتی ابابکر خلافت را به دست گرفت، پولهای فراوانی در میان مهاجر و انصار تقسیم کردند که زنی از انصار نپذیرفت و گفت: آیا میخواهید در امر دین، به من رشوه دهید؟- شرح نهجالبلاغه ج 13 ص 301- کتاب الجمل ص 233- عقدالفرید ج 3 ص 175- الاصابة ج 1 ص 176- کتاب الصفین ص 85- حیاة الصحابة ج 1 ص 4203. اسید بن حضیر، از قبیله اوس، چون در بیعت با ابابکر از دیگران جلو افتاد، نیازهای او را برطرف ساختند و حتّی پس از مرگ، تمام دیون او را عُمَر پرداخت کرد- الفائق فی غریب الحدیث ج 1 ص 108.
2) کنزالفوائد کراجکی ص 361. و. کشفالغمّة ج 1 ص 478. و. سیرةالائمّة (ع) ص 130.
3) ابابکر لقب «سیف اللّه» شمشیر خدا را به خالد بن ولید داده و هر چه از خونریزیها و فساد او شکایت میکردند اعتنائی نمیکرد.کتاب الاشتقاق ص 149. و. الفتوح ج 1 ص 149. و. تاریخ الردّة ص 47. و. تاریخ الکامل ج 2 ص 389.
4) سوره حشر 2.