جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جبرگرائی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

بعضی درست مانند گروه اول به جای ارزیابی صحیح، و شناخت علّت‏ها، به جبر و سرنوشت حتمی و غیر قابل تغییر در زندگی فرد و جامعه، روی می‏آورند و باور کردند که.

انسانها اختیاری ندارند.

و آنچه باید بشود می‏شود.

و در پایان راه به همان تکیه‏گاههائی می‏رسند که گروه اول رسیدند و همان نتائج خرافی را می‏پذیرند که گروه اول پذیرفتند.

هر دو گروه آب به آسیاب غارتگران تاریخ می‏ریزند با این فرق که:

گروه دوم «جبرگراها» افکار و آراء خرافاتی خود را آب و رنگ مذهبی یا فلسفی داده و تفکرات خود را به نیروهای غیبی و ماوراء الطبیعی نیز، نسبت می‏دهند.

مثلاً می‏گویند:

الف. خدایان چنین خواستند یا چنین قضاوت کردند.

ب. سرنوشت چنین است و غیر قابل بازگشت.

ج. اراده الهی این حوادث ناگوار را پسندیده است.

د. قضا و قدر این است.

و آنگاه نتیجه می‏گیرند که:

شلاق خوردن حضرت زهرا (علیهاالسلام) مقدّر بود.

و اهانت به اهل‏بیت (ع) سرنوشت غیر قابل تغییر.

و انحراف امّت از حکومت اسلامی، و استقرار حکومت غاصبانه سران سقیفه، و بنی‏امیّه و… همه، از قضا و قدر سرچشمه می‏گیرد.

پس کسی گناه ندارد! و اعتراضی نباید مطرح شود!

اگر اینگونه از تحلیل‏های جبرگرایانه را بپذیریم دیگر انقلابهای رهائی‏بخش، ارزشی نخواهند داشت و حرکت‏های اصلاح‏طلبانه، پوچ و بی‏مقدار خواهند بود، و انگیزه‏های اعتراض و فریاد و قیام. در دل‏های ستمدیدگان تاریخ می‏خشکد، و زمینه‏های رشد از بین خواهد رفت.