گروهی به جای ارزیابی صحیح حوادث تاریخی، و شناخت عوامل پدید آورنده، به باورهای خرافی و آراء جاهلی، روی آورده و میگویند:
«هر انقلابی، هر حرکتی روزی محکوم بشکست است»
و باور کردند که حرکتها، نهضتها، دوام نخواهد داشت.
حال علّت آن چیست؟
نمیدانند.
چرا و چگونه یک حرکت موفق سیر ارتجاعی میگیرد؟
نمیتوانند تحلیل نمایند.
تنها بر باورهای جاهلی تکیهزده و به سراغ امثال و شواهد و قرائن دروغین میروند.
گاهی مثال فوّاره را میزنند که:
«فوّاره چه اوج گیرد سرنگون شود»
و باز هم نمیتوانند علّت فشار آب و پیدایش فوّاره و قانون جاذبه و بازگشت آب به زمین را از نظر علمی درک کنند.
فکر میکنند: (چون فوّاره بالا میرود. سرنگون میشود، پس هر حرکتی، هر بالا روندهای روزی سقوط خواهد کرد.)
و زمانی مثال پیمودن قلّههای بلند را به رخ میکشند و میگویند:
(هر سر بالائی سرازیری دارد) امّا کوهنوردی چه ارتباطی به حرکت معنوی تودهها در نهضتها دارد؟ باز هم پاسخ درستی ندارند.
خوب، اگر قلهای را پیمودیم و پس از آن به قلههای بزرگتری رسیدیم و همّت کردیم تا راه را، و حرکت تکاملی را تداوم بخشیم، باز هم سرازیری خواهیم داشت؟ و آیا حرکت معنوی انقلاب را حتما باید به پیمودن قلهها و کوهنوردی تشبیه نمود؟ شاهد و مثال و ضربالمثلی دیگری وجود ندارد؟
چیزی ندارند که بگویند.
جالب اینکه دست خونین و شیطانی استعمارگران، و قلم بدستان
مزدورشان را در پشت اینگونه تحلیلهای خرافی، و استعماری، مینگریم که برای نگران کردن امتهای انقلابی، و ناامید نمودن انقلابیون پیکارگر، اینگونه قلم میزنند.
شعر و ترانه میسرایند.
قصه و رمان مینویسند.
تاریخ را تعریف میکنند.
که ریشههای اصلی نهضتها را بخشکانند و این باور را در دلها زنده نمایند که:
انقلاب نکنید.
دست به حرکت سازندهای نزنید که:
هر انقلابی محکوم به شکست است.
دیدید که امت انقلابی رسول خدا (ص) بر ضد فرزندان او تهاجم کردند و نهضتهای دنیا، یکی بعد از دیگری شکست خوردند، وابسته شدند.
پس بدون هرگونه زحمت و تحمل مشکلاتی، همچنان بوده بمانید، و وابستگی و ذلّت را به جان بخرید، و با سکوت و رضا و تسلیم و اطاعت، بخود و قدرتهای استعماری، زحمت ندهید که:
(انقلاب بچههای خود را میخورد).
و یا.
(سرانجام هر حرکتی به سیر ارتجاعی کشانده خواهد شد).
و بیچاره، خوانندگان و نویسندگان ساده و خوشباور، پس از مطالعه
سرنوشت نهضتهای شکست خورده، و بررسی حوادث تلخ گذشته، تحت تأثیر القائات استعمارگران قرار گرفته میگویند.
راستی چرا انقلاب کنیم که بعد از مدتی شکست بخورد؟
چرا نهضتی را بپا کنیم که فوراً سرنگون شود؟
چرا انقلاب را با جان و خون خود آبیاری نمائیم که فرزندان خود را ببلعد؟
این گروه اگر سیاستهای شیطانی استعمارگران را درک میکردند.
و حوادث و رویدادهای تاریخی را به درستی ارزیابی، مینمودند.
و قانون علیت را میشناختند که:
چیزی بدون علّت و سبب به وجود نمیآید.
و آنگاه به کشف علتها، روی میآوردند و عوامل شکست را شناسائی میکردند.
اینگونه خرافاتی و جاهلانه قضاوت نمیکردند و به جبران و درمان ضعفها میکوشیدند.