فاطمه علیهاالسلام در سوگ آفتاب مینالد و غربت اسلام را نیز با تلخی نظارهگر است، و خطاب به پدر میفرماید:
حدیث 110
قالت:
1 قل صبری و بان عنی غزائی++
بعد فقدی لخاتم الانبیاء
2 عین یا عین اسکبی الدمع سحا++
ویک لا تنجلی بفیض الدماء
3 یا رسول الاله یا خیرة الله++
و کهف الایتام و الضعفاء
4 قد بکتک الجبال و الوحش جمعا++
و الطیر و الارض بعد بکی السماء
5 و بکاک الحجون و الرکن و++
المشعر یا سیدی مع البطحاء
6 و بکاک المحراب و الدرس للقر++
ءآن فی الصبح معلنا و المساء
7 و بکاک الاسلام اذ صار فی++
الناس غریبا من سائر الغرباء
8 لو تری المنبر الذی کنت تعلوه++
علاه الظ لام بعد الضیاء
9 یا الهی عجل وفاتی سریعا++
لقد تنغصت الحیاة یا مولائی
1. صبر و تحمل من کوتاه و عزا و مصیبت من آشکار است، چون خاتم پیامبران را از دست دادهام.
2. دیده! ای اشک ببار، وای بر تو اگر سیل اشک را جاری نسازی!
3. ای رسول خدا! ای برگزیدهی حضرت حق! ای پناه یتیمان و مستضعفان!
4. کوهها و حیوانات و پرندگان بر تو میگریند. زمین هم پس از گریهی آسمان گریست.
5. آقای من! شهر مکه و رکن و مشعر و سرزمین بطحاء اشکها میبارند.
6. آسمان و محراب و محل درس قرآن بهنگام صبح و (شام) از فراق تو گریه دارند.
7. و اسلامی که در میان امت تو غریب و تنها مانده است، بر تو میگرید.
8. (پدر جان) اگر منبر(ت) را بنگری، خواهی دید که پس از نور و روشنائی، ظلمت و تاریکی بر آن بالا میرود.
9. خدایا! مرگ مرا زود مقرر فرما. زیرا زندگی دنیا بر من تیره و تاریک شده است.(1)
1) احقاق الحق ج 19 ص 160 و کتاب عوالم ج 11 ص 487.