حدیث 109
قالت:
1 ماذا علی من شم تربة احمد++
ان لا یشم مدی الزمان غوالیا
2 صبت علی مصائب لو انها++
صبت علی الایام صرن لیالیا
3 نفسی علی زفراتها محبوسة++
یا لیتها خرجت مع الزفرات
4 لا خیر بعدک فی الحیاة و انما++
ابکی مخافة ان تطول حیاتی
5 اذا اشتد شوقی زرت قبرک باکیا++
انوح و اشکو لا اراک مجاوبی
6 فیا صاحب الصحراء علمتنی البکاء++
و ذکرک انسانی جمیع المصائب
7 فان کنت عنی فی التراب مغیبا++
فما کنت عن قلب الحزین بغائب(1)
1. آن که بوی خوش تربت (خاک قبر) پیامبر صلی الله علیه و آله را بوییده است،چه میشود، اگر در زمان طولانی بوی خوش دیگری نبوید.
2. باران غم و اندوهی بر جانم ریخته که اگر بر روزهای روشن میریخت، آن روزها مانند (شب تیره و تار) میگردید
بجانم ریخته چندان غم و درد مصیبتها++
که گر بر روزها ریزند، گردد تیره چون شبها
3. (پدر جان!) جانم با آن همه انده و غصه در سینهام حبس شده است، ای کاش با همان اندوهها از بدنم خارج میشد.
4. (پدر جان!) بعد از تو هیچ خیر و نیکی در زندگی نیست، گریه میکنم از بیم آن که مبادا بعد از تو زیاد زنده بمانم.
5. هر وقت اشتیاقم به دیدار تو زیاد میشود گریان کنار قبر تو میآیم، ناله و زاری میکنم و شکوه مینمایم، ولی جواب مرا نمیدهی.
6. ای کسی که در دامن خاک آرمیدهای! گریه را تو به من آموختی و یاد تو همه مصائب را از یاد من میبرد.
7. گر چه در دل خاک از من پنهان شدهای، ولی از قلب پر اندوه (من) پنهان نیستی.(2)
1) اخرج حافظ ابن عساکر من طریق طاهر بن یحیی الحسینی عن ابیه عن جده عن جعفر بن محمد الصادق علیهالسلام عن علی علیهالسلام قال…
2) مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 242 و اعلام النساء ج 1 ص 1205.