جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

در سوگ پدر، در غروب خورشید نبوت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

حدیث 109

قالت:

1 ماذا علی من شم تربة احمد++

ان لا یشم مدی الزمان غوالیا

2 صبت علی مصائب لو انها++

صبت علی الایام صرن لیالیا

3 نفسی علی زفراتها محبوسة++

یا لیتها خرجت مع الزفرات

4 لا خیر بعدک فی الحیاة و انما++

ابکی مخافة ان تطول حیاتی

5 اذا اشتد شوقی زرت قبرک باکیا++

انوح و اشکو لا اراک مجاوبی

6 فیا صاحب الصحراء علمتنی البکاء++

و ذکرک انسانی جمیع المصائب

7 فان کنت عنی فی التراب مغیبا++

فما کنت عن قلب الحزین بغائب(1)

1. آن که بوی خوش تربت (خاک قبر) پیامبر صلی الله علیه و آله را بوییده است،چه می‏شود، اگر در زمان طولانی بوی خوش دیگری نبوید.

2. باران غم و اندوهی بر جانم ریخته که اگر بر روزهای روشن می‏ریخت، آن روزها مانند (شب تیره و تار) می‏گردید

بجانم ریخته چندان غم و درد مصیبتها++

که گر بر روزها ریزند، گردد تیره چون شبها

3. (پدر جان!) جانم با آن همه انده و غصه در سینه‏ام حبس شده است، ای کاش با همان اندوهها از بدنم خارج می‏شد.

4. (پدر جان!) بعد از تو هیچ خیر و نیکی در زندگی نیست، گریه می‏کنم از بیم آن که مبادا بعد از تو زیاد زنده بمانم.

5. هر وقت اشتیاقم به دیدار تو زیاد می‏شود گریان کنار قبر تو می‏آیم، ناله و زاری می‏کنم و شکوه می‏نمایم، ولی جواب مرا نمی‏دهی.

6. ای کسی که در دامن خاک آرمیده‏ای! گریه را تو به من آموختی و یاد تو همه مصائب را از یاد من می‏برد.

7. گر چه در دل خاک از من پنهان شده‏ای، ولی از قلب پر اندوه (من) پنهان نیستی.(2)


1) اخرج حافظ ابن عساکر من طریق طاهر بن یحیی الحسینی عن ابیه عن جده عن جعفر بن محمد الصادق علیه‏السلام عن علی علیه‏السلام قال…

2) مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 242 و اعلام النساء ج 1 ص 1205.