پس از فراوانی غمها، و تهاجم قدرت طلبان بیپروا، و سختی تحمل دوری پیامبر صلی الله علیه و آله، خطاب به پدر فرمود:
حدیث 41
قالت: انقطعت بک الدنیا بانوارها، و زوت زهرتها، و کانت ببهجتک زاهرة، فقد اسود نهارها فصار یحکی حنادسها، رطبها و یابسها
یا ابتاه لا زلت آسفة علیک الی التلاق
یا ابتاه زال غمضی منذ حق الفراق
من للارامل و المساکین؟ و من للامة الی یوم الدین؟
یا ابتاه امسینا بعدک من المستضعفین
یا ابتاه اصبحت الناس عنا معرضین، و لقد کنا بک معظمین فی الناس غیر مستضعفین
فای دمعة لفراقک لا تنهمل؟ و ای حزن بعدک علیک لا یتصل؟ و ای جفن. بعدک بالنوم یکتحل؟
و انت ربیع الدین و نور النبیین
فکیف للجبال لا تمور؟ و للبحار بعدک لا تغور؟ و الارض کیف لم تزلزل؟
رمیت یا ابتاه بالخطب الجلیل، و لم تکن الرزیة بالقلیل
و طرقت یا ابتاه بالمصاب العظیم، و بالفادح المهول
بکتک یا ابتاه الاملاک، و وقفت الافلاک
فمنبرک بعدک مستوحش، و محرابک خال من مناجاتک، و قبرک فرح
بمواراتک و الجند مشتاقة الیک و الی دعائک و صلاتک
(دنیا به دیدار تو با رونق و بها بود، و امروز در سوگواری تو انوار او بریده و گلهای او پژمرده است، و خشک و تر آن حکایت از شبهای تاریک میکند، ای پدر! همواره بر تو دریغ و افسوس میخورم تا روز ملاقات
ای پدر! از آن لحظه که جدایی پیش آمد، خواب از چشمم گریخت
ای پدر! کیست که از این پس که بیوگان و مسکینان را رعایت نماید، و امت را تا قیامت هدایت فرماید
ای پدر! ما در حضور تو عظیم و عزیز بودیم، و بعد از تو ذلیل و زبون آمدیم، کدام سرشک است که در فراق تو روان نمیشود، و کدام حزن و اندوه است که بعد از تو پیوسته نمیگردد، و کدام چشم است که پس از تو سرمهی خواب میکشد؟ تو بهار دین یزدان بودی، و نور پیغمبران، چه افتاد کوهسارها را که فرو نمیریزد، و چه پیش آمد دریاها را که فرو نمیخشکد، چگونه است که زلزلهها زمین را فرونمیبرد.
ای پدر! در بلا و رنجی عظیم و مصیبتی شگرف افتادم، و در زیر بار گران و هولناک ماندم
ای پدر! فرشتگان بر تو گریستند، و افلاک در ایستادند. منبر تو بعد از تو (با دیگری) انس نگرفت و بدون استفاده گشت و محراب بیمناجات تو معطل ماند، و قبر تو بپوشیده داشتن تو خوشحال گشت(1) و بهشت مشتاق نماز و دعای تو شد.)
1) بحارالانوار ج 43 ص 176 و عوالم ج 11 ص 486 باب 12.