حادثهی عظیم و غمبار رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله، امت اسلامی را غرق در ماتم کرده بود و فاطمه علیهاالسلام هم در فراق پدر میسوخت، و شاهد غربت و انزوای اسلام بود.
از یک سو قدرت طلبیها و زنده شدن دوباره ارزشهای جاهلی را مشاهده میکرد، و از سویی دیگر تهاجم و تجاوز به حریم حرمت ولایت را نظارهگر بود
کوهی از غمها و دردها، بر جان نورانیش سنگینی میکرد. که دردآلود و سوزناک لب به فریاد گشود، و خطاب به پدر چنین فرمود:
حدیث 40
قالت: یا ابتاه ما اعظم ظلمة مجالسک
فوا اسفاه علیک الی ان اقدم عاجلا علیک
و اثکل ابو الحسن الموتمن ابو ولدیک الحسن و الحسین و اخوک و ولیک و حبیبک و من ربیته صغیرا و اخیته کبیرا و اجلی احبائک و اصحابک الیک، من کان منهم سابقا و مهاجرا و ناصرا، و اولهم سابقا الی الاسلام، و مهاجرة الیک
یا خیر الانام فها هو یساق فی الاسر کما یساق البعیر
و الثکل شاملنا و البکاء قاتلنا و الاسی لازمنا
وا محمداه وا اباه، وا حبیباه، وا ابا القاسماه، وا احمداه، وا قلة ناصراه وا غوثاه، وا طول کربتاه، وا حزناه، وا مصیبتاه:
(پدر جان! دریغ و آه از فراق تو، ای پدر چه بسیار بزرگ است تاریکی و ظلمتی که در مجالس پس از تو مشاهده میگردد، و من دور مانده از جناب تو دریغ و افسوس میخورم که هر چه زودتر نزد تو آیم.
(در عزای تو) ابا الحسن امین سوگوار است؛ پدر دو فرزندت حسن و حسین، برادر و امام برگزیده و دوست بیمانند تو، همو که در کودکی او را بزرگ و تربیت کردی و سپس برادرت خواندی
او که بزرگترین دوستان و محبوبترین اصحاب در پیشگاه تو بود
او که در پذیرش اسلام از همه پیشی گرفت و یاور دین گشت و هجرت کرد.
ای (پدر بزرگوار) ای بهترین انسانها! اکنون (بیا و بنگر که) او را اسیر گونه (به طرف بیعت تحمیلی) میکشند و میبرند.
(پدر جان!) غم سوگواری (تو) ما را فرا گرفته (و در هم کوبیده) است و گریه (های مداوم،) قصد جان ما را دارد، و بدی روزگار دامنگیرمان شده است.
فریاد ای محمد: فریاد ای دوست، فریاد ای پدر، فریاد ای اباالقاسم، فریاد ای احمد، فریاد از کمی یاران و یاوران، فریاد از ناله بسیار، فریاد از مشکلات فراوان، فریاد از مصیبت و
اندوه زیاد، فریاد از مصیبت جانکاه!)(1)
پس از آن سخنان دردآلود و غمبار، صیحهای زد و بیهوش بر زمین افتاد.
1) ریاحین الشریعة ج 1 ص 249 و احقاق الحق ج 10 ص 427 الی 430.