در روزهای واپسین زندگانی، پیامبر صلی الله علیه و آله به منبر رفت و فرمود:
هر کس از من طلبی دارد، در خواست نماید.
و آنگاه بلال در کوچههای مدینه فریاد زد که:
«هذا محمد یعطی القصاص من نفسه قبل یوم القیامة»
مردم اینک این محمد بن عبدالله است که میخواهد قبل از روز قیامت قصاص شود هر کس حقی از او طلب دارد بخواهد»
مردی بلند شد و گفت: ای رسول خدا! شما در جنگ بدر که صف سربازان را تنظیم میکردید، با شلاق خودتان بر شکم لخت من زدید.
پیامبر فرمود بیا قصاص کن، مرد گفت: همان شلاق را بیاورید.
پیامبر صلی الله علیه و آله به بلال اشاره فرمود که از خانه فاطمه علیهاالسلام همان شلاق روزهای جنگ را بیاورد.
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام پرسید:
حدیث 33
قالت: یا بلال ما یصنع والدی بالقضیب و لیس هذا یوم القضیب؟
(لما اخبر بلال ما وقع قالت:)
و اغماه لغمک یا ابتاه
من للفقراء و المساکین و ابن السبیل یا حبیب الله و حبیب القلوب
یا بلال فقل للحسن و الحسین یقومان الی هذا الرجل
فیقتص منهما و لا یدعانه یقتص من رسول الله صلی الله علیه و آله(1)
(ای بلال! پدرم با شلاق (روزهای جنگ) چه میخواهد بکند؟ الآن که روز جنگ نیست؟)
وقتی بلال آنچه را که در مسجد گذشت خبر داد. فاطمهی زهرا علیهاالسلام نالهای زد و گفت:
(وای از این اندوه برای اندوه تو ای پدر، غیر از تو چه کسی سرپرست فقرا و تهیدستان و در راه ماندگان است؟
ای دوست خدا و دوست همهی دلها! ای بلال به فرزندانم حسن و حسین بگو نزد آن مرد رفته تا از آنان قصاص کند و نگذارند پیامبر را بیازارد)
1) امالی صدوق حدیث 6 و بحارالانوار ج 22 ص 508.