جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گریه‏ی شب و روز فاطمه و پیشنهاد مردم مدینه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

سپس فاطمه (س) به خانه‏ی خود بازگشت، ولی شب و روز گریه و زاری می‏کرد، نه فریادش خاموش می‏شد و نه اشکش تمام می‏گشت.

جمعی از بزرگان مدینه به حضور امیر مؤمنان علی (ع) آمدند، عرض کردند: «فاطمه (س) شب و روز گریه می‏کند، شب از گریه‏ی آن حضرت، خواب نداریم و روز برای ما آرامش نیست ما از تو تقاضا می‏کنیم که به آن حضرت بگوئی: یا شب گریه کند، و روز را آرام باشد، و یا روز گریه کند و شب را آرام باشد».

حضرت علی (ع) فرمود: بسیار خوب، با کمال احترام پیام شما را به او می‏رسانم.

امیر مؤمنان (ع) نزد فاطمه (س) آمد، او را همچنان گریان و غمگین یافت، وقتی فاطمه (س)، علی (ع) را دید، اندکی آرام گرفت.

حضرت علی (ع) به او فرمود: بزرگان مدینه از من تقاضا کردند که از شما بخواهم یا شب گریه کنید و یا روز.

فاطمه (س) گفت: «ای ابوالحسن! زندگی من در میان این مردم، بسیار اندک است و بزودی از میان آنها می‏روم، سوگند به خدا شب و روز به گریه‏ام ادامه می‏دهم تا به پدرم رسول خدا (ص) ملحق شوم».

علی (ع) به او فرمود: «مختار هستی هر چه به نظر می‏رسد، انجام بده».

سپس علی (ع) برای حضرت زهرا (س) خانه‏ای (سایبانی) دورتر از خانه‏های مردم در قبرستان بقیع ساخت، و آن را «بَیْتُ‏الأحْزان» (خانه‏ی اندوه‏ها) نامید.

فاطمه (س) هر روز صبح، حسن و حسین (ع) را در پیش روی خود به سوی بقیع روانه می‏کرد و گریان به بیت‏الاحزان می‏رفت، و کنار قبرها همچنان می‏گریست، وقتی که شب فرامی‏رسید، امیر مؤمنان علی (ع) نزد او می‏آمد، و همراه آن حضرت به خانه مراجعت می‏کرد.