جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نامه‏ی کوبنده‏ی علی به ابوبکر

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در کتاب احتجاج طبرسی (ج 1 ص 127) آمده: هنگامی که به حضرت علی (ع) خبر رسید که ابوبکر «فدک» را از حضرت زهرا (س) گرفته و کارگزاران فاطمه (س) را از فدک بیرون نموده است، نامه‏ی کوبنده‏ی زیر را برای ابوبکر فرستاد، که ترجمه‏اش چنین است(1):

امواج آشوب و فتنه‏انگیزی را با سینه‏های کشتی‏های نجات بشکافید، تاجهای فخرفروشی و نخوت مردم خودپسند را با محدود کردن افراد حیله‏گر و هوی‏پرست فروگذارید، و از مبدء فیض و نور، اکتساب کرده و تنها به سوی او متوجه باشید، میراث نفوس پاک را به خودشان واگذارید، از محیط جهل و غفلت و حیرت بیرون آئید، گویا با

چشم خود می‏بینیم که شماها چون شتر چشم بسته که به دور آسیاب می‏گردد، متحیّر و سرگردان قدم می‏زنید.

سوگند به خدا اگر مأذون بودم سرهای شما را مانند درو کردن محصول رسیده، با داسهای بُرنده و تیز و آهنین از تن جدا می‏کردم، و می‏شکافتم از کاسه‏های سرهای دلیران شما به آن گونه‏ای که چشمهای شما مجروح گشته و همه متوحش و حیران شوید، من همان شخص هستم که جمعیتهای انبوه را پراکنده می‏کرد، لشگرها را نابود می‏ساختم، تشکیلات و نظام شما را بر هم می‏زدم، من پیوسته در میدانهای جنگ مشغول نبرد بودم و شما در خانه‏های خود معتکف می‏شدید.

من تا دیروز شب و روز ملازم پیغمبر خدا بودم و همه‏ی شماها از اعمال و رفتار من آگاه بوده و مقام مرا تصدیق داشتید و بجان پدرم سوگند که شما راضی نمی‏شوید از اینکه نبوّت و خلافت در خانواده‏ی ما جمع بشود، هنوز کینه‏های جنگ بَدر و اُحُد را فراموش نکرده‏اید.

سوگند به خدا: اگر به شما بگویم آنچه از جانب پروردگار توانا درباره‏ی شما مقدّر و نوشته شده است، قطعاً از شدّت اضطراب، استخوانهای دنده‏های شما چون تداخل دندانهای پرگار آسیاب در داخل بدن شما فروخواهد رفت.

من اگر حرف بزنم می‏گوئید حسادت می‏ورزم، و اگر ساکت شوم خواهید گفت که علی بن ابی‏طالب از مرگ می‏ترسد، هیهات، هیهات، اشتیاق من به مرگ بیشتر از علاقه‏ی یک بچّه‏ی شیرخوار به پستان مادر است.

من بودم که شربت مرگ را به افراد دشمن می‏چشانیدم، من بودم که در معرکه‏ها، مرگ را استقبال کردم و کوچکترین ترس و هراسی از مرگ نداشتم، من بودم که در داخل شبهای تیره، پرچمهای دشمنان را سرنگون می‏ساختم، من بودم که گرفتگی و اندوه را از خاطر مبارک رسول خدا (ص) برطرف می‏نمودم.

و هرگاه مجاز بودم می‏گفتم آنچه را که خداوند درباره‏ی شما نازل فرموده، و من می‏دانم، همانند ریسمان چاه عمیق به لرزه می‏افتادید و حیران و سرگردان در بیابان، راه می‏رفتید.

ولی من در این امر، مسامحه کردم، و زندگی را بر خود ساده و آسان می‏گیرم، تا با دست تُهی و بریده از لذّات دنیوی، و با دل پاک و خالی از تیرگیها، پروردگار

جهان را ملاقات کنم، و بدانید که حقیقت دنیای شما همانند ابری است که در هوا بلند شده و در بالای سر مردم، پهن و ضخیم گشته و سپس پراکنده و نابود می‏شود.

و زود باشد که گرفتگی و غبار از مقابل چشمهای شما برطرف شده و نتائج سوء اعمال خودتان را ببینید و دانه‏های تلخی را که کاشته‏اید به صورت سموم کشنده و هلاک‏کننده درو کنید و بدانید که خداوند بهترین حاکم است، و رسول گرامی او، بزرگترین خصم شماها خواهد بود، و سرزمین قیامت، بازداشتگاه شماها است، خداوند شما را از رحمت خود دور ساخته و با هلاکت و عذاب قرین سازد، وَالسَلامُ عَلی مَنْ اِتَّبَعَ الْهُدی: سلام بر راهیان راه هدایت!.


1) فرازهائی از نامه، در نهج‏البلاغه خطبه 5 آمده است (مترجم).