از مطالب گذشته، شدّت مصیبت و مظلومیّت امیر مؤمنان علی (ع) و صبر و تحمّل طاقتفرسای او روشن شد، بلکه میتوان گفت: بعضی از مصائب آن حضرت از مصیبت فرزندش امام حسین (ع) که هر مصیبتی در مقایسه با آن کوچک است، بزرگتر بود، به عنوان نمونه:
در کتاب «نَفَسُ المَهْمُومْ» که پیرامون وقایع عاشورا است، از طبری نقل کردهایم که: شمر بن ذیالجوشن در کربلا حمله کرد و نیزهی خود را به خیمهی امام حسین (ع) کوبید و فریاد زد: آتش بیاورید تا این خیمه با اهلش را آتش بزنم، بانوان حرم صیحه زدند و از خیمه بیرون آمدند، امام حسین (ع) خطاب به شمر، فریاد زد: آتش میطلبی تا خانهی مرا به روی بستگانم آتش بزنی؟ خدا ترا در آتش دوزخ بسوزاند.
ابومختف (یکی از واقعهنگاران جریان کربلا) میگوید: سلیمان بن راشد از حمید بن مسلم نقل کرد که گفت: به شمر گفتم: «عجبا، این کار برای تو صلاح نیست، آیا میخواهی دارای دو خصلت گردی؟ یکی اینکه مشمول عذاب الهی شوی، دوم اینکه کودکان و زنان را بکشی، آیا امیر تو از کشتن مردان خشنود نمیشود؟»
شمر گفت: تو کیستی؟
گفتم: به تو خبر نمیدهم که من کیستم، و ترسیدم که اگر خودم را معرّفی کنم او با خبرچینی خود در نزد سلطان (ابنزیاد) به من آسیب برساند.
در این هنگام مردی که بیشتر از من از شمر اطاعت میکرد، یعنی «شبث بن ربعی» به پیش آمد و به شمر گفت: ای شمر! سخنی زشتتر از سخن تو نشنیدهام، و در جایگاهی بدتر از جایگاه تو قرار نگرفتهام، آیا مأمور قتل کودکان و زنان شدهای؟!
حمید بن مسلم میگوید: گواهی میدهم که شمر با شنیدن این سخن، حیا کرد، و از سوزاندن زنان و کودکان که در خیمه بودند، متصرف گردید.
اینک میگویم: این شمر با اینکه فردی احمق و تهی مغز بود و حیا نمیکرد، در این مورد تحت تأثیر سخن شبث بن رَبعی قرار گرفت و حیا کرد و از سوزاندن خیمه منصرف گردید.
ولی آن کسی که کنار درِ خانهی حضرت علی (ع) آمد، او و اهل خانهاش را تهدید به سوزاندن خانه با اهلش نمود و گفت: «سوگند به کسی که جانم در دست او است حتماً باید از خانه برای بیعت بیرون بیائید و یا خانه را بر روی شما به آتش میکشم».(1)
بعضی به او گفتند: «فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) و فرزندان رسول خدا (ص) و آثار آن حضرت در خانه است»، پس گواهی میدهم که او تحت تأثیر این سخن قرار نگرفت و حیا نکرد و از تصمیم خود منصرف نشد، بلکه همانگونه که گفته بود، انجام داد.
و امیر مؤمنان علی (ع) کسی را نداشت که از او یاری کند و از حریم او دفاع نماید، جز اینکه طبق روایتی که نقل شده وقتی «زُبیر بن عوام» دید حضرت علی (ع) را با اکراه، کشان کشان به سوی مسجد میبرند، دست به قبضهی شمشیر برد، و فریاد زد:
ای گروه «قبیلهی بنیعبدالمطّلب!» آیا نسبت به علی (ع) چنین رفتار میشود و شما زنده هستید، و به عمر تندی کرد و شمشیر کشید تا بر او بزند، عمر شمشیر او را گرفت و بر روی سنگ کوبید و آن را شکست.
1) وَالَّذی نفسِی بَیَدِهِ لَتَخْرُجَنَّ اِلَی الْبَیْعَةِ، اَوْ لاحْرِقنَّ الْبَیْتَ عَلَیْکُمْ (شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید ج 6 ص 48)- مترجم.