دانشمند معروف اهلتسنّن، «ابن ابیالحدید» در شرح نهجالبلاغه خود میگوید:
در فتح مکّه (که در سال ششم هجرت واقع شد) شخصی بنام «هبار بن اسود»، زینب دختر رسول خدا (ص) را که در محمل شتر بود، با نیزه ترسانید، و همین باعث شد که فرزند زینب که در رحمش بود، سقط گردید، پیامبر (ص) برای خون هبار بن اسود احترامی قائل نشد (یعنی کشتن هُبار را جایز دانست).
ابن ابیالحدید در ادامهی سخن میگوید: من این خبر را برای استادم «ابوجعفر نقیب» خواندم.
او گفت: اگر رسول خدا (ص) ریختن خون هبار بن اسود را جایز بداند، بخاطر اینکه زینب را ترسانده و همین باعث سقط جنین او شده، ظاهر این حکم این است که اگر پیامبر (ص) زنده بود، ریختن خون آن کسی را که فاطمه (س) را ترسانید بطوری که فرزندش سقط گردید جایز میدانست.
به استادم گفتم: آیا این مطلب را از قول تو نقل کنم که «فاطمه (س) ترسانیده شده و محسن او سقط گردیده است»؟!
ابوجعفر نقیب گفت: نه صحّت این روایت را از قول من نقل کن، و نه بطلان آن را، من در این باره متوقّف هستم و نظری ندارم، بخاطر بعضی از اخباری که در نزد من موجود است (به این ترتیب تقیّه کرد).
مؤلّف گوید: «سیّد جزوعی» چه بسیار نیکو سروده آنجا که میگوید:
جَرَعاها مِنْ بَعْدِ والِدِها الْغَیْظَ++
مِراراً فَبِئْسَ ماجَرَّ عاها
اَغْضَباها وَ اَغْضَبا عِنْدَ ذاکَ++
اللَّهَ رَبَّ السَّماءِ اِذْ اَغْضَباها
بِنْتُ مَنْ؟ اُمُّ مَنْ؟ حَلِیلَهُ مَنْ؟++
وَیْلٌ لِمَنْ سَنَّ ظُلْمَها وَ اَذاها
«آن دو نفر، جرعههای خشم را بعد از رحلت رسول خدا (ص) پیاپی به فاطمه (س) آشاماندند، و این جرعهها چقدر ناگوار و رنجآور بود، آن دو نفر، فاطمه (س) را به خشم آوردند، ولی در حقیقت خدا و پروردگار آسمان را به خشم آوردند فاطمه (س) دختر چه کسی بود؟ و همسر که بود؟ و مادر چه کسانی بود؟ (با این همه مقامات، رعایت نکردند) وای بر کسی که ظلم به او را سنّت و روش خود قرار داد».