بعضی از محقّقین (محقق فیض) در تلخیص کتاب «اِلْتِهابُ نِیرانِ الاحْزانِ» مطلبی دارد که خلاصهاش این است:(1)
هنگامی که بیعت با ابوبکر، پایان یافت «مالک بن نُوَیْرَه» (از اصحاب با وفای رسول خدا (ص)) که در میان خاندان خود در چند فرسخی مدینه زندگی میکرد) وارد مدینه شد، تا از نزدیک ببیند، زمام امور رهبری بعد از رسول خدا (ص) در دست کیست؟ آن روز، روز جمعه بود، مالک وارد مسجد شد، دید ابوبکر بر پلّهی منبر رسول خدا (ص) ایستاده و خطبه میخواند، وقتی این منظره را دید، گفت: این شخص از طایفهی «تَیْم؟» است؟.
گفتند: آری.
مالک گفت: پس وصی رسول خدا (ص)، که آن حضرت ما را به پیروی از آن وصیّ و دوستی با او امر نموده بود، کجاست؟ (یعنی علی علیهالسّلام کجاست؟)
مغیرة بن شُعبه گفت: تو غایب بودی و ما در اینجا حضور داشتیم، و حادثهای بعد از حادثهای واقع میشود! (قبلاً حادثهی امارت علی (ع) در میان بود و اینک امارت دیگری)
مالک گفت:
وَاللَّهِ ما حَدَثَ شَیْیءٌ وَلکِنَّکُمْ خُنْتُمُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ
: «سوگند به خدا، هیچ امری حادث نشده، ولی شما به خدا و رسولش، خیانت کردهاید».
سپس نزد ابوبکر آمد و گفت: «ای ابوبکر! چرا بر منبر رسول خدا (ص) بالا رفتهای، ولی وصی رسول خدا (علی علیهالسلام) نشسته است؟!»
ابوبکر گفت: «این اعرابی را که بر پشت پاشنهی خود ادرار میکند، از مسجد بیرون کنید».
عمر و خالد و قُنْفُذ، سه نفری برخاستند، و او را لگدکوب نمودند، تا اینکه بعد از اهانت و کتک زدن، به اجبار او را از مسجد بیرون کردند.
مالک سوار بر مرکب خود شد و از مدینه به سوی وطن، رهسپار گردید، در حالی که هنگام رفتن، این اشعار را میخواند:
اَطَعْنا رَسُولَاللَّهِ ما کانَ بَیْنَنا++
فَیاقَوْمُ ما شَأنِی وَ شَأْنَ اَبِی بَکْرِ
اِذا ماتَ بَکْرٌ قام بَکْرٌ (عمر) مَکانَهُ++
فتِلْکَ وَ بَیْتُ اللَّهِ قاصِمَةُ الظَّهْرِ
یَذُبُّ وَ یَغْشاهُ الْعِثار کَاَنَّما++
یُجاهِدُ جَمّاً اَوْ یَقُومُ عَلی قَبْرِ
فَلَوْقامَ بِالْأمْرِ الْوَصییّ عَلَیْهُم++
اَقَمْنا وَ لَوْ کانَ الْقِیامُ عَلی الْجَمْرِ
: «ما از پیامبر (ص) تا وقتی که در بین ما بود، اطاعت کردیم، پس ای مسلمانان! کار من و ابوبکر به کجا میانجامد؟ (من بچه دلیل با او بیعت کنم؟) وقتی که ابوبکر مُرد، عمر بجای او خواهد بود، سوگند به کعبه، این موضوع، کمرشکن است، عمر از ابوبکر دفاع میکند و لغزشهای او را میپوشاند، که گوئی با جمعیّتی جهاد میکند یا در کنار قبری، عزا بپا کرده است!
ولی اگر وصیّ پیامبر قیام کند، ما همصدا با قیام او هستیم، هر چند در روی شعلههای آتش باشیم؟»
(در بعضی از عبارت، در مصرع اوّل شعر آخر آمده: فَلَوْطافَ فِینا مِنْ قُرَیش عِصابَةٌ: «اگر از قریشیان، جمعیّتی نیرومند در میان ما برخیزد و برای مطالبه حق گردش کند، ما از آنها پشتیبانی میکنیم»)
1) گرچه معاویه با این عبارت سخیف، میخواست امام علی (ع) را تحقیر کند، ولی، همین یاریطلبی حضرت علی (ع) در آن جوّ خفقان، بیانگر صلابت و ارادهی قوّی علی (ع) است که نه تنها مرعوب جوّ واقع نشد، بلکه تا آنجا که توان داشت اعتراض کرد و حتّی عملاً مردم را دعوت کرد تا از او پیشتیبانی کرده و برای براندازی رژیم باطل، اقدام جدّی کنند (مترجم).