جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اعتراض شدید مالک بن نویره

زمان مطالعه: 2 دقیقه

بعضی از محقّقین (محقق فیض) در تلخیص کتاب «اِلْتِهابُ نِیرانِ الاحْزانِ» مطلبی دارد که خلاصه‏اش این است:(1)

هنگامی که بیعت با ابوبکر، پایان یافت «مالک بن نُوَیْرَه» (از اصحاب با وفای رسول خدا (ص)) که در میان خاندان خود در چند فرسخی مدینه زندگی می‏کرد) وارد مدینه شد، تا از نزدیک ببیند، زمام امور رهبری بعد از رسول خدا (ص) در دست کیست؟ آن روز، روز جمعه بود، مالک وارد مسجد شد، دید ابوبکر بر پلّه‏ی منبر رسول خدا (ص) ایستاده و خطبه می‏خواند، وقتی این منظره را دید، گفت: این شخص از طایفه‏ی «تَیْم؟» است؟.

گفتند: آری.

مالک گفت: پس وصی رسول خدا (ص)، که آن حضرت ما را به پیروی از آن وصیّ و دوستی با او امر نموده بود، کجاست؟ (یعنی علی علیه‏السّلام کجاست؟)

مغیرة بن شُعبه گفت: تو غایب بودی و ما در اینجا حضور داشتیم، و حادثه‏ای بعد از حادثه‏ای واقع می‏شود! (قبلاً حادثه‏ی امارت علی (ع) در میان بود و اینک امارت دیگری)

مالک گفت:

وَاللَّهِ ما حَدَثَ شَیْی‏ءٌ وَلکِنَّکُمْ خُنْتُمُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ

: «سوگند به خدا، هیچ امری حادث نشده، ولی شما به خدا و رسولش، خیانت کرده‏اید».

سپس نزد ابوبکر آمد و گفت: «ای ابوبکر! چرا بر منبر رسول خدا (ص) بالا رفته‏ای، ولی وصی رسول خدا (علی علیه‏السلام) نشسته است؟!»

ابوبکر گفت: «این اعرابی را که بر پشت پاشنه‏ی خود ادرار می‏کند، از مسجد بیرون کنید».

عمر و خالد و قُنْفُذ، سه نفری برخاستند، و او را لگدکوب نمودند، تا اینکه بعد از اهانت و کتک زدن، به اجبار او را از مسجد بیرون کردند.

مالک سوار بر مرکب خود شد و از مدینه به سوی وطن، رهسپار گردید، در حالی که هنگام رفتن، این اشعار را می‏خواند:

اَطَعْنا رَسُولَ‏اللَّهِ ما کانَ بَیْنَنا++

فَیاقَوْمُ ما شَأنِی وَ شَأْنَ اَبِی بَکْرِ

اِذا ماتَ بَکْرٌ قام بَکْرٌ (عمر) مَکانَهُ++

فتِلْکَ وَ بَیْتُ اللَّهِ قاصِمَةُ الظَّهْرِ

یَذُبُّ وَ یَغْشاهُ الْعِثار کَاَنَّما++

یُجاهِدُ جَمّاً اَوْ یَقُومُ عَلی قَبْرِ

فَلَوْقامَ بِالْأمْرِ الْوَصییّ عَلَیْهُم++

اَقَمْنا وَ لَوْ کانَ الْقِیامُ عَلی الْجَمْرِ

: «ما از پیامبر (ص) تا وقتی که در بین ما بود، اطاعت کردیم، پس ای مسلمانان! کار من و ابوبکر به کجا می‏انجامد؟ (من بچه دلیل با او بیعت کنم؟) وقتی که ابوبکر مُرد، عمر بجای او خواهد بود، سوگند به کعبه، این موضوع، کمرشکن است، عمر از ابوبکر دفاع می‏کند و لغزشهای او را می‏پوشاند، که گوئی با جمعیّتی جهاد می‏کند یا در کنار قبری، عزا بپا کرده است!

ولی اگر وصیّ پیامبر قیام کند، ما همصدا با قیام او هستیم، هر چند در روی شعله‏های آتش باشیم؟»

(در بعضی از عبارت، در مصرع اوّل شعر آخر آمده: فَلَوْطافَ فِینا مِنْ قُرَیش عِصابَةٌ: «اگر از قریشیان، جمعیّتی نیرومند در میان ما برخیزد و برای مطالبه حق گردش کند، ما از آنها پشتیبانی می‏کنیم»)


1) گرچه معاویه با این عبارت سخیف، می‏خواست امام علی (ع) را تحقیر کند، ولی، همین یاری‏طلبی حضرت علی (ع) در آن جوّ خفقان، بیانگر صلابت و اراده‏ی قوّی علی (ع) است که نه تنها مرعوب جوّ واقع نشد، بلکه تا آنجا که توان داشت اعتراض کرد و حتّی عملاً مردم را دعوت کرد تا از او پیشتیبانی کرده و برای براندازی رژیم باطل، اقدام جدّی کنند (مترجم).