محدّث بزرگ شیخ کُلَیْنی (متوفی 328 ه.ق) از ابوهیثم بن تیهان نقل میکند روزی امیر مؤمنان علی (ع) در مدینه (در مسجد)، برای مردم چنین سخنرانی کرد: پس از حمد و ثنا و… فرمود: «آگاه باشید! سوگند به خداوندی که دانه را شکافت، و انسان را آفرید، اگر شما علم و کمال را از معدنش بدست میآوردید، و آب را هنگامی که صاف و گوارا است میآشامیدید، و نیکی را از جای خود ذخیره مینمودید و طریق
را از راه روشنش میگرفتید، و حق را در جادّهی خود میپیمودید، راههای نجات بر شما روشن میشد و نشانههای حق آشکار میگشت و آئین اسلام برای شما درخشان میگردید، آنگاه از نعمتهای خدا بطور فراوان بهرهمند میشوید و هرگز خانوادهای از شما مسلمین، دستخوش فقر و ظلم نمیشد و حتی کفّار ذمّی در امان بودند.
ولی شما راه ستمگران را پیمودید، و دنیای شما با آنهمه وسعت بر شما تاریک گردید، و درهای علم و کمال بر روی شما بسته شد، پس بر طبق هوسهای خود سخن گفتید، و در دین خود اختلاف کردید، و در دین خدا بدون آگاهی، فتوا دادید، و از گمراهان پیروی نمودید که شما را گمراه ساختند، پیشوایان راستین را ترک کردید، آنها نیز شما را به خودتان واگذاشتند، صبح کردید که طبق هوسهای خود حکم میکنید، وقتی مسائلی پیش میآید، از اهل ذکر (اهلبیت علیهمالسلام) سؤال میکنید، و وقتی به شما فتوا میدهیم، میگوئید: علم همین است (این گونه به برتری ما در علم و کمال اقرار میکنید) ولی این اقرار چه سودی به حال شما دارد وقتی که در میدان عمل از آنها پیروی میکنید، بلکه با آنها مخالفت نموده و دستور آنها را پشت سر خود میافکنید:
آرام باشید! که به زودی کشتهی خود را درو میکنید، و کیفر اعمال خودتان را درمییابید!.
سوگند به خداوندی که دانه را شکافت و انسان را آفرید، شما به خوبی میدانید که من صاحب و رهبر شما هستم و منم آن کسی که به پیروی از او تکلیف شدهاید، منم عالم شما که در پرتو علمش، راه نجات شما بدست میآید، منم وصی پیامبر شما و برگزیدهی پروردگار شما، و زبان نور شما، و آگاه به مصالح شما، و پس از اندک مدّتی آنچه وعده داده شدهاید (از عذاب الهی) بر شما فرود آید، چنانکه بر امتهای پیشین فرود آمد، و به زودی خداوند از شما میپرسد که امامان شما کیستند، شما با امامان خودتان محشور میشوید، و به سوی خدا بازمیگردید.
سوگند به خدا اگر من به اندازهی یاران طالوت(1) یا به اندازهی تعداد جنگجویان مسلمان
بدر (که 313 نفر بودند) یاور میداشتم، و آنها دشمن شما بودند، به همراه آنها شما را با شمشیر میزدم تا به سوی حق و صدق بگروید، که این شمشیر زدن، برای مسدود کردن راه کفر و نفاق، بهتر است و گیرندهتر از رفق و مدارا میباشد، خدایا بین ما به حق حکم کن، و تو بهترین حاکمان هستی».
ابوهیثم (روایتکننده) میگوید: سپس امیر مؤمنان علی (ع) از مسجد بیرون آمد و مقداری در بیابان راه رفت و در آنجا در حدود سی گوسفند دید که در آغلی (مکان خوابیدن گوسفندان) جای داشتند، فرمود:
وَاللَّهِ لَوْ اَنَّ لِی رِجالاً یَنْصِحُونَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ بِعَدَدِ هذِهِ الشّیاةِ لَاَذِلْتُ ابْنَ آکِلَةِ الذِّبَّانِ عَنْ مُلْکِهِ
: «سوگند به خدا که اگر به تعداد این گوسفندان، مردانی که برای خدا و رسولش، خیرخواه مردم باشند، یاور میداشتم، قطعاً این فرزند خورندهی مگسها را از سلطنتش خلع میکردم».(2)
1) «طالوت»، جوان نیرومند و صالحی بود که از طرف اشموئیل پیامبر، مأموریت یافت تا به جنگ «جالوت» برود، او با نفرات اندک از بنیاسرائیل به جنگ «جالوت» رفتند و پیروز شدند، این جریان در آیه 246 تا 252 سوره بقره آمده است، و به خاطر ذکر طالوت در خطبهی فوق، این خطبه به عنوان «خطبهی طالوتیه» نامیده شده است (مترجم).
2) روضة الکافی ط جدید ص 32.