جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

کشمکش در چهارمین روز

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

چهارمین روز بیرون نیامدن ابوبکر و عمر از خانه‏ی خود بود که «خالد بن ولید» همراه هزار مرد به در خانه‏ی ابوبکر آمدند و گفتند: «چرا در خانه نشسته‏اید، سوگند به خدا بنی‏هاشم (در غیاب شما) به مقام خلافت چشم دوخته‏اند».

از طرفی «سالم» غلام آزاد شده‏ی حذیفه با هزار مرد به آنجا آمد، و از سوی دیگر «معاذ» با هزار مرد آمدند، و تا «چهار هزار نفر» اجتماع کردند و شمشیرهای خود را از غلاف بیرون کشیده بودند، در پیشاپیش آنها «عمر بن خطاب» بود، حرکت کردند و ابوبکر را به مسجد آورده در مسجد توقف کردند.

عمر آغاز سخن کرد و گفت: «ای اصحاب علی (ع) سوگند به خدا، اگر یکی از شما مانند دیروز سخن بگوید، آن عضو از بدنش را که چشمانش در آن است از تنش جدا کنیم» (یعنی سرش را قطع نمائیم)

خالد بن سعید برخاست و خطاب به عمر گفت: «ای پسر صحّاک حبشیّه! آیا به شمشیرها و بسیاری جمعیت خود ما را تهدید می‏کنی؟، سوگند به خدا، شمشیرهای ما تیزتر و جمعیّت ما از شما بیشتر است، هر چند از نظر ظاهر و تعداد، اندک هستیم ولی چون حجت خدا با ما است، بیشتر می‏باشیم، سوگند به خدا اگر اطاعت از امام خود (علی علیه‏السلام) را مقدم‏تر نمی‏دانستیم. بدون توجه به فرمان او شمشیر می‏کشیدیم و در راه خدا با شما جهاد می‏کردیم تا حق خود را گرفته و ادای وظیفه نموده باشیم».

حضرت علی (ع) به خالد بن سعید فرمود: «خداوند مقام (و دفاع) تو را شناخت، و پاداش سعی تو را پذیرفت، بنشین»، خالد نشست.