جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گفتار چند عالم بزرگ شیعه

زمان مطالعه: 2 دقیقه

1- عالم بزرگ شیعه مرحوم علم‏الهدی سیّد مرتضی (متوفّی 436 ه.ق) در کتاب «الشّافی» در رد کلام قاضی القضاة در مورد سوزانیدن خانه‏ی فاطمه (س) چنین می‏گوید: ماجرای سوزانیدن را غیر از علمای شیعه، که در نزد اهل تسنّن، متهم نیستند نقل کرده‏اند، و ردّ کردن روایات این موضوع، بدون دلیل، هیچ سودی ندارد.

مورخ معروف، بلاذری که فردی مورد وثوق در نزد اهل تسنّن است و در صحّت و ضبط روایات او و عدم اتّهام به بستگی او به شیعه، معروف می‏باشد، از مدائنی نقل می‏کند:

ابوبکر شخصی را نزد علی (ع) فرستاد که آن حضرت را اجبار به بیعت کند، آن حضرت بیعت نکرد.

عمر در حالی که مقداری آتش همراه داشت به سوی خانه‏ی علی (ع) آمد و حضرت فاطمه (س) را در کنار دید، فاطمه (س) خطاب به او فرمود: «ای پسر خطّاب! چنین

می‏نگرم که آمده‏ای خانه‏ی ما را آتش بزنی، آیا چنین است؟».

عمر گفت: آری، این کار قویتر از آن چیزی است که پدرت از نزد خدا آورده است(1) در این هنگام علی (ع) از خانه خارج شد و بیعت کرد.

این روایت را، راویان شیعه از طریق بسیار نقل کرده‏اند، و لطیف اینکه بزرگان محدّثین اهل تسنّن نیز این روایت را نقل نموده‏اند.

و ابراهیم سعید ثقفی به اسناد خود از امام صادق (ع) نقل کرده‏اند که فرمود:

وَاللَّهِ ما بایَعَ عَلِیٌّ حَتّی رَأی الدُّخانَ قَدْ دَخَلَ بَیْتَهُ.

: «سوگند به خدا، علی (ع) بیعت نکرد مگر آن هنگام که دود آتش را دید که وارد خانه‏اش شد».

2- دانشمند بزرگ سیّد بن طاووس (متوفّی 664 ه.ق) در کتاب کشف‏المحجّه در شرح زندگی ابوبکر، و تخلّف او از سپاه اُسامه و غصب خلافت او در سقیفه خطاب به فرزندش می‏گوید: «به این امور کفایت نکرد، بلکه عمر را به در خانه‏ی پدرت علی (ع) و مادرت فاطمه (س) فرستاد، در حالی که عبّاس و جماعتی از بنی‏هاشم در نزد علی و فاطمه (علیهاالسلام) بودند، و آنها در سوک رحلت جدّت محمّد (ص) نشسته بودند، و در ماتم فاجعه‏ی جانسوز مصیبت پیامبر (ص) بسر می‏بردند.

عمر دستور داد تا آنها را اگر برای بیعت از خانه بیرون نیایند، به آتش بکشند، چنانکه صاحب کتاب «العقد الفرید» در جلد چهارم و جماعتی از علمای اهل تسنّن که در نقل روایت، مهم نیستند نقل نموده‏اند، و چنین کاری (سوزاندن را) تا آنجا که من می‏دانم هیچکس قبل از عمر و بعد از او از پیامبران و اوصیاء و زمامدارانی که به بی‏رحمی و ظلم معروفند انجام نداده‏اند، و حتی شاهان کافر نیز چنین کاری نکرده است، که جمعی را به سوی کسانی که بیعت با آنها را به تأخیر انداخته‏اند بفرستند تا آنها را به آتش بکشند، علاوه بر تهدید و قتل و زدن.

بلکه می‏گویم: و نیز به ما چنین خبری نرسیده که پیامبری یا زمامداری، مردم را از فقر و ذلّت و زیان نجات دهد و آنها را به سعادت دنیا و آخرت راهنمائی کند، و

خداوند در پرتو نبوّت او شهرهای تحت سلطه‏ی جبّاران را فتح نماید، سپس آن پیامبر یا زمامدار از دنیا برود و تنها یک دختر در میان امّت خود بگذارد، و به مردم بگوید: این دختر، سرور بانوان دو جهان است، و آن دختر دو کودک در حدود کمتر از هفت سال داشته باشد، آیا بجا است که جزای آن پیامبر یا زمامدار را چنان بدهند که آتشی بفرستند یا ببرند تا آن دو کودک و مادرشان را بسوزاند، در صورتی که آن دختر و فرزندانش، همچون روح و جان آن پیامبر یا زمامدار هستند؟!».


1) نَعَمْ وَ ذلِکَ اَقْوی فِیما جاءَ بِهِ اَبُوکِ.