ابن ابیالحدید (عالم معروف اهل تسنّن) به سند خود نقل میکند: هنگامی که پیامبر (ص) رحلت کرد، انصار در نزد «سعد بن عُباده» اجتماع نمودند، ابوبکر و عمر و ابوعبیده نزد آنها رفتند، حُباب بن منذر (از انصار) گفت: «مِنّا اَمِیرٌ وَ مِنْکُمْ اَمِیرٌ: «یک نفر از طرف ما امیر باشد و یک نفر از طرف شما»، سوگند به خدا ما دربارهی مقام رهبری، بخل و حسد نسبت به شما نداریم، ولی بیم آن داریم که بعد از شما افراد دیگری که پدران و پسران و برادران آنها را کشتهایم، بر ما سلطه یابند و زمامداران ما شوند (مانند بنیامیّه).
ابن ابیالحدید میگوید: این روایت را برای ابوجعفر، یحیی بن محمّد علوی خواندم، گفت: «من فراست و هوش حُباب بن منذر را تصدیق میکنم، همانگونه که او پیشبینی کرده بود، و از آن بیم داشت انجام گرفت، آن هنگام (که یزید بن معاویه
در واقعهی خونین «حَرَّه»، که در سال 63 هجری در ماه ذیحجّه در مدینه واقع شد) انتقام خون مشرکین را که در جنگ بدر کشته شدند، از مسلمین انصار گرفت (این کار توسط یزید بن معاویه انجام شد، که حباب بن منذر، بیم داشت چنین افرادی سرکار آیند، و بیش از ده هزار نفر از مردم مسلمان مدینه قتل عام شدند).
سپس ابوجعفر یحیی بن علوی به من گفت: رسول خدا (ص) نیز از این بیم داشت که چنین ستمگرانی روی کار آیند و به اهلبیت و بستگان آن حضرت ستم کنند، زیرا رسول خدا (ص) خون مشرکان را ریخت و میدانست که اگر دختر و فرزندان دخترش را، زیر دست حاکمان جور قرار دهد، در خطر شدید قرار میگیرند، از این رو همواره دستور رهبری بعد از خود را برای پسر عمویش (علی علیهالسّلام) ترسیم میکرد، تا جان او و اهلبیتش حفظ گردند(1) زیرا اگر عترت پیامبر (ص) زمام امور را بدست میگرفتند، برای حفظ جان علی (ع) و اهلبیتش نافعتر بودند تا اینکه زیر دست حاکمان بیگانه قرار بگیرند، ولی قضا و قدر (و هوسهای نفسانی حاکمان جور) با او مساعدت ننمودند، و جریان آنگونه برخلاف انجام شد، و کار فرزندان پیامبر (ص) به آنجا کشید که آگاه هستی.
1) البته، این موضوع، یکی از اموری است که موجب انتخاب علی (ع) از ناحیهی پیامبر (ص) گردید، وگرنه امور بسیار دیگر مانند علم، پرهیزکاری و سابقهی درخشان علی (ع) و… نیز همین اقتضا را داشت (مترجم).