جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خدمات زهرا در خانه‏ی شوهر و تقاضای کنیز

زمان مطالعه: 3 دقیقه

نیز مرحوم صدوق نقل می‏کند: امیر مؤمنان علی (ع) به مردی از قبیله بنی‏سعد فرمود: می‏خواهی مقداری از حالات فاطمه (س) را آن هنگام که در خانه‏ی من بود، برای تو بازگو کنم؟

او با اینکه از محبوبترین افراد در نزد رسول خدا (ص) بود، آنقدر با مشک آب کشید که اثر بند مشک در سینه‏ی او نمایان شد، و آنقدر خانه را جارو کرد که لباسهایش غبارآلود شد، و آنقدر زیر دیگ، آتش افروخت که رنگ لباسش تغییر کرد به طوری که در سختی و زحمت افتاد، به او گفتم: اگر به حضور پدرت پیامبر (ص) می‏رفتی و درخواست کنیزی می‏کردی تا ترا در کارها کمک کند، بجا بود.

فاطمه (س) به حضور پدر رفت، چند نفر از جوانان در نزد رسول خدا (ص) بودند، چیزی نگفت و به خانه بازگشت.

رسول خدا (ص) دریافت که فاطمه (س) برای حاجتی نزد او آمده، و بدون اینکه به حاجتش برسد، برگشته است، روز بعد صبح رسول خدا (ص) به خانه‏ی ما وارد شد، در حالی که من و فاطمه در بستر بودیم.

رسول خدا (طبق عادت) سه بار سلام کرد، بار سوّم فکر کردیم که اگر جواب ندهیم، آن حضرت بازمی‏گردد، چرا که عادت او این بود که برای اذن ورود، تا سه بار

سلام می‏کرد، اگر اجازه‏ی ورود داده می‏شد که وارد می‏شد وگرنه بازمی‏گشت، گفتم: و بر تو باد سلام، ای رسول خدا بفرمائید.

آن حضرت آمد و بالای سر ما نشست و فرمود: ای فاطمه! دیروز نزد من آمدی، بگو حاجت تو چه بود؟ فاطمه (س) از روی حیا، سخن نگفت، ترسیدم که اگر من پاسخ او را ندهم، آن حضرت برخیزد و برود، سر برداشتم و عرض کردم: ای رسول خدا من به تو خبر دهم، فاطمه آنقدر آب کشیده که اثر بند مشک در سینه‏ی او نمایان است، و آنقدر آسیا را گردانده که دستهایش آبله کرده، و آنقدر خانه را جارو کرده که لباسش غبارآلود شده، و آنقدر آتش زیرر دیگ روشن نموده که رنگ لباسش تغییر نموده است، به او گفتم: اگر نزد پدر بروی و درخواست کنیزی برای کمک به کارهای دشوار خانه، بکنی، روا است.

پیامبر (ص) فرمود: آیا می‏خواهید به شما چیزی بیاموزم که بهتر از خدمتکار باشد؟، و آن این است که وقتی به بستر خواب رفتید: سی و سه بار «سُبْحانَ اللَّهِ» و سی و سه بار «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ» و سی و چهار بار «اَللَّهُ اَکْبَرُ» را بگوئید در این هنگام، فاطمه (س) سر برداشت و سه بار گفت: «رَضِیتُ عَنِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ» «از خدا و رسولش، راضی و خشنود شدم».

و در کتاب مناقب از ابوبکر شیرازی (از از علمای تسنن است) نقل شده: «وقتی که حضرت زهرا (س) احوال خود را به پیامبر (ص) عرض کرد و تقاضای کنیز نمود: پیامبر (ص) گریه کرد و فرمود: «ای فاطمه! سوگند به خداوندی که مرا به حق مبعوث نمود در مسجد چهار صد نفر مرد حاضر است که نه غذائی دارند و نه لباسی، و اگر ترس آن نداشتم که فضیلتی از تو فوت شود، آنچه درخواست کردی به تو می‏دادم، ای فاطمه! من نمی‏خواهم که اجر و پاداش تو از تو جدا شده و به کنیز تو برسد!!».

و در کتاب تفسیر ثعلبی از امام باقر (ع) و همچنین در تفسیر قُشیری از جابر بن عبداللَّه انصاری نقل شده: پیامبر (ص) فاطمه (ع) را دید که لباسی از پشم پوشیده بود، و با دستهای خود آسیا می‏کرد، و فرزندش را شیر می‏داد، قطرات اشک از چشمان پیامبر (ص) سرازیر شد و فرمود:

یا بِنْتاهُ تَعَجَّلِی مَرارَةَ الدُّنْیا بِحَلاوَةِ الْآخِرَةِ.

: «ای دخترم به سختی دنیا بخاطر شیرینی آخرت، شتاب کن».

فاطمه عرض کرد:

یا رَسُولَ‏اللَّهِ، اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلی نَعْمائِهِ وَ الشُّکْرُ لِلَّهِ عَلی آلائهِ.

: «ای رسول خدا! حمد و سپاس خداوند را در برابر نعمتهایش، و شکر خدای را در برابر عطایا و مواهبش».