زمان مطالعه: < 1 دقیقه
دختر فکر بکر من، غنچه لب چو وا کند++
از نمکین کلام خود، حقّ نمک ادا کند
طوطی طبع شوخ من،گرکه شکرشکن شود++
کام زمانه راپرازشکّرجانفزاکند
بلبل نطق من ز یک، نغمه عاشقانه ای++
گلشن دهر را پر از، زمزمه و نوا کند
ناطقه مرا مگر، روح قُدُس کند مدد++
تا که ثنای حضرت، سیّده نساء کند
فیض نخست و خاتمه، نور جمال فاطمه++
چشم دل از نظاره در، مبداء و منتهی کند
صورت شاهد ازل معنی حسن لم یزل++
و هم چگونه وصفِ آئینه حق نما کند
مطلع نور ایزدی، مبداء فیض سرمدی++
جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند(1)
1) از شاعر محترم آقای کمپانی.