جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

با پدر

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

ز بعد مرگ بابش بس غمین بود++

زبان حال او گویا چنین بود

پس از مرگ تو ای باب کبارم++

امید زندگی دیگر ندارم

مگر از دخترت زهرا چه دیدی++

که دل یکبارگی از او بریدی؟

کجائی تا غم دل با تو گویم++

که دشمن می‏زند سیلی به رویم

یکی آزرده از کین بازویم را++

یکی بشکسته از در پهلویم را

ز بس دیدم جفا در نوجوانی++

به تنگ آمد دلم از زندگانی

پس از تو خوار در ایام گشتم++

به هجده سالگی ناکام گشتم