کیست یا رب آنکه پشت در ز پا افتاده است++
از غمش شور و نوا در ما سوی افتاده است
کیست یا رب تا بگوید آن ز پا افتاده کیست++
گر ز پا افتاده در آتش چرا افتاده است
گر ببارد خون ز چشم چرخ گردون نی عجب++
زین شرر کاندر دل ارض و سما افتاده است
با که باید گفت راز دل که بعد از مصطفی++
در بلایا، معدن سر خدا افتاده است
چیست یا رب باغبان را چاره بیند به باغ++
گل پریشان است و بلبل از نوا افتاده است
یا رسولالله پس از مرگ تو از دست عدو++
آتش اندر دامن آلعبا افتاده است
آتش از یکسو و خون یکسو و، بین خاک و خون++
محسن زهرا جدا زهرا جدا افتاده است
جسم پر خون سینهی بشکسته بازوی کبود++
پای در یکتا در بحر سخا افتاده است
در بقیع امشب کنار تربت زهرا علی++
در یم هجران به گرداب بلا افتاده است
العجل ای مهدی زهرا که از موج ستم++
در دل خون کشتی اهل ولا افتاده است
زد سروش از نو شرر بر جان «مردانی» که گفت++
کیست یا رب آنکه پای در ز پا افتاده است