جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خورشید عصمت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

امشب به بزم مصطفی مه پرتو افشان آمده

یا بهر ختم الانبیا از عرش مهمان آمده

روح القدس تسبیح گو با حور و غلمان آمده

با عیسی گردون نشین موسی به عمران آمده

در جلوه نور احمدی از فر یزدان آمده

رضوان پی دربانیش از باغ رضوان آمده

حوران جنت بسته صف بر گرد آن بیت الشرف

جن و ملک از هر طرف بهر نثارش جان به کف

هردم به گوش آید صدا از پیک رب العالمین

بر مقتدای اهل دین بر منجی خلق زمین

آورده پیغام و سلام از نزد خلاق مبین

یکسو به گرد همسرش حوا و جمع حور عین

با مریم و با آسیه سایند بر پایش جبین

سارا و هاجر یک طرف با احترام و آفرین

پر کرده بانگ شادباش یکسر سما را تا سمک

از کرسی و لوح و قلم تا هفت بام و نه فلک

امشب امین وحی حق نزد پیمبر می‏رسد

بر اشرف خلق جهان انوار داور می‏رسد

کای آفتاب سرمدی، زهرای اطهر می‏رسد

مرآت ذات ایزدی، معنای کوثر می‏رسد

ام‏الائمه مادر شبیر و شبر می‏رسد

محبوبه‏ی ذات احد با شوکت و فر می‏رسد

با مژده میلاد او عالم منور می‏شود

نخل برومند نبی از او تناور می‏شود

یا مصطفی باشد مرا نور مسلم فاطمه

تاج شرف باشد به حق بر فرق آدم فاطمه

باشد ز ابواب کرم باب مکرم فاطمه

زیبد بخوانی برترش از خلق عالم فاطمه

از بدو خلقت بوده از آدم مقدم فاطمه

آری بود بر ما سوای اعلا و اعلم فاطمه

امشب عیان آن مظهر خلاق سرمد می‏شود

روشن ز روی فاطمه جان محمد می‏شود

امشب جهان روشن شود از طلعت زیبای او

در جلوه آید نور حق از پرتو سیمای او

بنیان دین محکم شود از عترت والای او

آری ز یمن همت فرزند بی همتای او

جاوید قرآن می‏شود چون نام روح افزای او

در کربلا ساید فلک از فخر سر بر پای او

چون پرچم اسلام را با خون مصفا می‏کند

دین خدا را تا ابد جاوید و احیا می‏کند

امشب دل اهل صفا چون ماه تابان روشن است

از شام مظلم تیره‏تر جان و دل اهریمن است

از شادی آل‏نبی شادان دل مرد و زن است

ما را بود جشنی حسن آری حسن در احسن است

مداح زهرا از ازل یکتا خدای ذوالمن است

«مردانی» از مدحش اگر تیغ زبانت الکن است

اما دل احباب را از نور زهرا منجلی

کردی و اینک این تو و همتای یکتای علی