جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

میلاد فاطمه‏ی زهرا

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

یکی روز شاه ز دوده روان++

پی حجره‏ی بانوی بانوان

بیامد نگه کرد کس را ندید++

خدیجه ولی گرم گفت و شنید

بفرمود کای خوب کردار زن++

کس این جای نه، با که‏یی در سخن؟

بدو گفت بانوی فرخنده فر++

ابا اینکه هستم بدو بارور

بدو گفت مهتر که رازت بپوش++

مرا مژده داده است فرخ سروش

که این دختری باشد آزرمناک++

ز آلودگی‏ها تو و جانش پاک

بود مادر یازده پیشوا++

به پاکیش دادار باشد گوا

بدو زو تبار من و دوده‏ام++

نشانشان ز جبریل بشنوده‏ام

همه زادگانش خداوند فر++

وصی منند از پس یکدگر

بریده شود وحی چون از زمین++

مرا نایب‏اند و خدا را امین

خدیجه چو بشنید خشنود گشت++

بر این گونه نه ماه چون برگذشت

رخ اندر زمین پیش یزدان نهاد++

همان گه که زهرا ز مادر بزاد

فرو تاخت نوری از آن روی پاک++

که روی زمین گشت از آن تابناک

سپردنش آنگاه بر دست مام++

بگفتند خرم زی و شاد کام

بگیرش که بانوی مینوست این++

خداوند بر هر چه بانوست این

بگیر این دل افروز فرزند پاک++

که پاک آفریدش خداوند پاک

ز آلودگی پاک پوران وی++

همه رهنمایان فرخنده پی

بدیشان زمین و آسمان پایدار++

خداوند دین تا به روز شمار