جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

صدف یازده گوهر

زمان مطالعه: 3 دقیقه

برخاست به آئین کهن مرغ شب آویز(1)++

ای ترک ختا خیز به طبع طرب‏انگیز

بر بند طرب را زین بر توسن شبدیز(2)++

کن جام جم از گوهر می مخزن پرویز

ای خط تو پاکیزه‏تر از سبزه‏ی نو خیز++

بر سبزه‏ی نو خیز که شد باغچه مینو(3)

بنهاد به سر گلبن نو اختر جمشید++

تابید ز گل، بر فلک باغچه ناهید

بگشای در میکده، یعنی در امید++

بردار ز رخ پرده که تا دیده‏ی من دید

چون روی تو رخشنده ندیدم من خورشید++

چون موی تو آشفته ندیدم من هندو

بگذشت مه آذر و پیش آمد آذار(4)++

ابر آمد و بیژاده‏ی تر ریخت به کهسار

باد آمد و بگشود در دکه‏ی عطار++

آراسته شد باغ چو روی بت فرخار(5)

نرگس که بود پادشه کوچه و بازار++

زد خیمه‏ی سلطانی در برزن و در کو

دانی به چه می‏ماند ارکان دمن را++

از لاله‏ی نعمانی ترکان یمن را

ای ترک ختائی که بلائی دل من را++

ای موی تو بشکسته بها مشک ختن را

از لاله‏ی می تازه کن آثار کهن را++

ای روی و برت تازه‏تر از لاله‏ی خودرو

آراست به تن باغ ز دیبا سلب(6) نو++

خورشید گل افکند به چار ارکان پرتو

از ماه سمن بر مه و خورشید رسد ضو(7)++

دهقان سمن‏زار منست اختر شبرو

گلبن به سر باغ نهاد افسر خسرو++

نسرین بپراکند به گل مخزن منکو(8)

ای ماه من ای چون تو نیاراسته مانی++

تو اول و خورشید بلند اختر ثانی

شد خاک سیه از گل سوری زرکانی++

ای لعل تو شاداب‏تر از سنگ یمانی

از باده‏ی چون سوده‏ی یاقوت رمانی++

درده که زد از سرو سهی فاخته کوکو

روزی که در میکده‏ی عشق گشادند++

بر من رقم بندگی عشق تو دادند

جان و دل سودائیم از عشق تو زادند++

اینست که بس پاکرو و پاک نژادند

در بادیه‏ی عشق تو هم پویه‏ی بادند++

ور گرگ هوا حمله کند هم تک آهو

خورشید چو رویت به سما و به سمک نیست++

چون روی تو پیداست که خورشید فلک نیست

از جشن تو در سینه‏ی عشاق تو شک نیست++

شور لب شیرین تو در کان نمک نیست

ای زاده انسان که به خوبیت فلک نیست++

از عشق تو برپاست به کونین هیاهو

ابر هنری گوهر تر ریخت به هامون++

از خاک برون آمد گنجینه‏ی قارون

مرغ از زبر شاخ زند گنج فریدون++

ای روت چو آئینه‏ی اسکندر ایدون

در پیش غم از باده‏ی چون عقل فلاطون++

آراسته کن سدی چون رای ارسطو

ای گوهر یکدانه بریز از خم لاهوت++

در ساغر بلور صفا سوده‏ی یاقوت

مرغ ملکوت است زجاجی که دهد قوت++

قوت جبروت است که در خطه‏ی ناسوت

نوشم می مدح گهر نه یم فرتوت++

صدیقه‏ی کبری صدف یازده لؤلؤ

مشکوه چراغ ازلی مهبط تنزیل(9)++

خواننده‏ی تورات و سراینده‏ی انجیل

داننده‏ی اسرار قِدَم(10) بی دم جبریل++

فیاض بری از علل و رسته ز تعطیل

مولود نبوت که به طفلی شده تکمیل++

تولید ولایت که به سفلی زده پهلو

انسیه‏ی حورا سبب اصل اقامت++

اصلی که ببالید بدو نخل امامت

نخلی که ز تولید قدش زاد قیامت++

گنجینه‏ی عرفان گهر بحر کرامت

در باغ نبی طوبی افراخته قامت++

در ساحت بستان ولی سرو لب جو

سر سند کل اثر صادر اول++

نه عقل(11) درین یک اثر پاک معطل

نفس فلک پیر در این مرحله مختل++

برتر بودش پایه ز موهوم و مخیل

بالاتر ازین چار خشیجان(12) بهی یل++

صد مرتبه بالاتر ازین گنبد نه تو

این گنبد نه توی بدان پایه نباشد++

این عقل و خیالات بدان مایه نباشد

آن را که ز خورشید فلک سایه نباشد++

بر عرش بجز نورش پیرایه نباشد

قطبی که کراماتش اگر دایه نباشد++

از معجزه پیداست علامت نه ز جادو

مرآت خدا عالمه‏ی نکته‏ی توحید++

کش خیمه‏ی عصمت زده بر عرصه‏ی تجرید(13)

آن جلوه که بالذات برونست ز تحدید(14)++

مولود محمد که بدان نادره تابید

ذات احدی کرد پدید این سه موالید++

این چار زن حامله وین هفت تن شو

بالای مکان فوق زمان ذات محمد++

کز نقص زمانی و مکانیست مجرد

فرزند نبی جفت ولی طاق مؤید++

طاق حرم عصمت او قصر مشید(15)

آن شافعه کان رایحه کز خلد(16) مخلد++

جویند نیابند جز از خاک در او


1) شباویز: مرغ حق، چوک، پرنده‏ای که هنگام شب با چنگال‏های خود از شاخ درخت آویزان می‏شود، و بانگ می‏کند.

2) توسن: اسب سرکش، و شبدیز به معنی شب رنگ و نام اسب خسرو پرویز.

3) مینو: بهشت و آسمان.

4) آذار: ماه ششم از سال رومی که برابر بهار بود.

5) بت فرخار: زیبا روی. فرخار، شهری که بعضی آن را در تبت می‏دانند و به معنی دیر و معبد و بتخانه نیز آمده است.

6) سلب: جامه و لباس.

7) ضو: روشنائی.

8) منکو: منکوقا آن امیر مغول.

9) مهبط تنزیل: جای فرود آمدن قرآن مجید.

10) اسرار قِدَم: رازهای عالم قدیم و ازل.

11) نه عقل: مراد عقول عشره است که عقل اول و صادر اول پیامبر اکرم است.

12) چار خشیجان: عناصر اربعه، آب و باد و خاک و آتش.

13) تجرید: ترک اغراض و علایق دنیوی به نظر عارفان.

14) تحدید: تعیین حد و حدود چیزی.

15) مشید: استوار.

16) خلد مخلد: بهشت جاودان.