برخاست به آئین کهن مرغ شب آویز(1)++
ای ترک ختا خیز به طبع طربانگیز
بر بند طرب را زین بر توسن شبدیز(2)++
کن جام جم از گوهر می مخزن پرویز
ای خط تو پاکیزهتر از سبزهی نو خیز++
بر سبزهی نو خیز که شد باغچه مینو(3)
بنهاد به سر گلبن نو اختر جمشید++
تابید ز گل، بر فلک باغچه ناهید
بگشای در میکده، یعنی در امید++
بردار ز رخ پرده که تا دیدهی من دید
چون روی تو رخشنده ندیدم من خورشید++
چون موی تو آشفته ندیدم من هندو
بگذشت مه آذر و پیش آمد آذار(4)++
ابر آمد و بیژادهی تر ریخت به کهسار
باد آمد و بگشود در دکهی عطار++
آراسته شد باغ چو روی بت فرخار(5)
نرگس که بود پادشه کوچه و بازار++
زد خیمهی سلطانی در برزن و در کو
دانی به چه میماند ارکان دمن را++
از لالهی نعمانی ترکان یمن را
ای ترک ختائی که بلائی دل من را++
ای موی تو بشکسته بها مشک ختن را
از لالهی می تازه کن آثار کهن را++
ای روی و برت تازهتر از لالهی خودرو
آراست به تن باغ ز دیبا سلب(6) نو++
خورشید گل افکند به چار ارکان پرتو
از ماه سمن بر مه و خورشید رسد ضو(7)++
دهقان سمنزار منست اختر شبرو
گلبن به سر باغ نهاد افسر خسرو++
نسرین بپراکند به گل مخزن منکو(8)
ای ماه من ای چون تو نیاراسته مانی++
تو اول و خورشید بلند اختر ثانی
شد خاک سیه از گل سوری زرکانی++
ای لعل تو شادابتر از سنگ یمانی
از بادهی چون سودهی یاقوت رمانی++
درده که زد از سرو سهی فاخته کوکو
روزی که در میکدهی عشق گشادند++
بر من رقم بندگی عشق تو دادند
جان و دل سودائیم از عشق تو زادند++
اینست که بس پاکرو و پاک نژادند
در بادیهی عشق تو هم پویهی بادند++
ور گرگ هوا حمله کند هم تک آهو
خورشید چو رویت به سما و به سمک نیست++
چون روی تو پیداست که خورشید فلک نیست
از جشن تو در سینهی عشاق تو شک نیست++
شور لب شیرین تو در کان نمک نیست
ای زاده انسان که به خوبیت فلک نیست++
از عشق تو برپاست به کونین هیاهو
ابر هنری گوهر تر ریخت به هامون++
از خاک برون آمد گنجینهی قارون
مرغ از زبر شاخ زند گنج فریدون++
ای روت چو آئینهی اسکندر ایدون
در پیش غم از بادهی چون عقل فلاطون++
آراسته کن سدی چون رای ارسطو
ای گوهر یکدانه بریز از خم لاهوت++
در ساغر بلور صفا سودهی یاقوت
مرغ ملکوت است زجاجی که دهد قوت++
قوت جبروت است که در خطهی ناسوت
نوشم می مدح گهر نه یم فرتوت++
صدیقهی کبری صدف یازده لؤلؤ
مشکوه چراغ ازلی مهبط تنزیل(9)++
خوانندهی تورات و سرایندهی انجیل
دانندهی اسرار قِدَم(10) بی دم جبریل++
فیاض بری از علل و رسته ز تعطیل
مولود نبوت که به طفلی شده تکمیل++
تولید ولایت که به سفلی زده پهلو
انسیهی حورا سبب اصل اقامت++
اصلی که ببالید بدو نخل امامت
نخلی که ز تولید قدش زاد قیامت++
گنجینهی عرفان گهر بحر کرامت
در باغ نبی طوبی افراخته قامت++
در ساحت بستان ولی سرو لب جو
سر سند کل اثر صادر اول++
نه عقل(11) درین یک اثر پاک معطل
نفس فلک پیر در این مرحله مختل++
برتر بودش پایه ز موهوم و مخیل
بالاتر ازین چار خشیجان(12) بهی یل++
صد مرتبه بالاتر ازین گنبد نه تو
این گنبد نه توی بدان پایه نباشد++
این عقل و خیالات بدان مایه نباشد
آن را که ز خورشید فلک سایه نباشد++
بر عرش بجز نورش پیرایه نباشد
قطبی که کراماتش اگر دایه نباشد++
از معجزه پیداست علامت نه ز جادو
مرآت خدا عالمهی نکتهی توحید++
کش خیمهی عصمت زده بر عرصهی تجرید(13)
آن جلوه که بالذات برونست ز تحدید(14)++
مولود محمد که بدان نادره تابید
ذات احدی کرد پدید این سه موالید++
این چار زن حامله وین هفت تن شو
بالای مکان فوق زمان ذات محمد++
کز نقص زمانی و مکانیست مجرد
فرزند نبی جفت ولی طاق مؤید++
طاق حرم عصمت او قصر مشید(15)
آن شافعه کان رایحه کز خلد(16) مخلد++
جویند نیابند جز از خاک در او
1) شباویز: مرغ حق، چوک، پرندهای که هنگام شب با چنگالهای خود از شاخ درخت آویزان میشود، و بانگ میکند.
2) توسن: اسب سرکش، و شبدیز به معنی شب رنگ و نام اسب خسرو پرویز.
3) مینو: بهشت و آسمان.
4) آذار: ماه ششم از سال رومی که برابر بهار بود.
5) بت فرخار: زیبا روی. فرخار، شهری که بعضی آن را در تبت میدانند و به معنی دیر و معبد و بتخانه نیز آمده است.
6) سلب: جامه و لباس.
7) ضو: روشنائی.
8) منکو: منکوقا آن امیر مغول.
9) مهبط تنزیل: جای فرود آمدن قرآن مجید.
10) اسرار قِدَم: رازهای عالم قدیم و ازل.
11) نه عقل: مراد عقول عشره است که عقل اول و صادر اول پیامبر اکرم است.
12) چار خشیجان: عناصر اربعه، آب و باد و خاک و آتش.
13) تجرید: ترک اغراض و علایق دنیوی به نظر عارفان.
14) تحدید: تعیین حد و حدود چیزی.
15) مشید: استوار.
16) خلد مخلد: بهشت جاودان.