جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مفخر عالم هستی

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

نوبهار آمد و گردید گلستان خرم++

پهنه‏ی خاک فریبا شده چون باغ ارم

لشکر بهمن و دی ماه فراری گشتند++

زده بر کوه و در و دشت بهاران پرچم

فرح‏انگیز نمودند فضای بستان++

سنبل و نسترن و یاسمن و اسپر غم

ابر آذار گهر ریخت به باغ و صحرا++

چهره‏ی سبزه بیاراست به از دُر شبنم

بلبل از وصل گل و دیدن دلدار شده است++

در چمن نغمه‏سرا گاه به زیر و گه بم

شادی و شور و طرب گشته به هر جا برپای++

اثری نیست ز اندوه و نشانی از غم

ای سرور و شرف از میمنت فاطمی است++

که بهاران زده هر گوشه‏ای این گونه رقم

جمعه در بیستم ماه جمادی الثانی++

مهر رخشان جهان کرد منور عالم

مفخر عالم هستی و ودیعت ز خدا++

شافع روز جزا دخت رسول اکرم

با سجایای نکو جمع نموده است جمال++

نیک گردانده به هم سیرت و صورت مدغم

فخر زن‏های جهان است بتول اطهر++

به کنیزی درش هست مباهی مریم

پرورانیده حسینی که نموده است فدا++

جانش اندر ره حق، تا کند از بیخ ستم

یازده کوکب رخشنده از او نور گرفت++

که از ایشان شده ارکان دیانت محکم

قرة العین نبی، مام عزیز حسنین++

همسر شیر خدا، سرور و سردار امم

گر بسائی سر اخلاص به درگاه بتول++

فارغ از رنج و تعب گردی و راحت ز الم

یاد او درد ترا مایه‏ی درمان باشد++

آستانش دل هر خسته دلی را مرهم

مدح «فرزین» نتوان فاطمه‏ی زهرا را++

که در این راه ترا، عجز زبان است و قلم