جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گهر بحر کرامت

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

انسیه‏ی حورا سبب اصل اقامت

اصلی که ببالید بدو نخل امامت

نخلی که ز تولید قدش زاد قیامت

گنجینه‏ی عرفان، گهر بحر کرامت

در باغ نبی طوبی افراخته قامت

در ساحت بستان ولی سرو لب جو

مرآت خدا، عالمه‏ی نکته‏ی توحید

کش خیمه‏ی عصمت زده بر عرصه‏ی تجرید

آن جلوه که بالذات برونست ز تحدید

مولود محمد که بدان نادره تأیید

ذات احدی کرد پدید این سه موالید(1)

زین چار زن حامل و این هفت تن شو(2)

در هر صفتی اعظم اسماء الهی

اندر فلک قدرت نبود چو تو ماهی

عالم همگی بنده‏ی شرمنده، تو شاهی

محتاج تو ایم، از ره الطاف نگاهی

نه غیر تو حصنی، نه ملاذی، نه پناهی

یا فاطمه الزهرا انا بک نشکو(3)

خورشید چو رویت به سما و به سمک نیست

چون روی تو پیداست که خورشید فلک نیست

از عشق تو در سینه‏ی عشاق تو شک نیست

شور لب شیرین تو در کان نمک نیست

ای زاده‏ی انسان که به حسن تو ملک نیست

از عشق تو برپاست به کونین هیاهو

ای ذات خدا را رخ نیکوی تو مرآت

فانی بتو فعل و اثر و وصف، در آن ذات

نفی من درویش بود پیش تو اثبات

بر درگه حق ای تو همین اصل کرامات

حاجات مرا ای تو برآرنده‏ی حاجات

بر گوی که از درد بود حشمت دارو


1) سه موالید: جماد، نبات، حیوان.

2) چهار زن، چهار عنصر: آب و آتش و باد و خاک. و هفت تن شو، هفت ستاره آسمان معروف به آبای علوی.

3) یعنی یا فاطمه به پیشگاه تو شکایت می‏کنم.