در امشب فی الحقیقت معنی عصمت مجسم شد++
منور تا ز نور روی زهرا چشم عالم شد
درخشان آفتابی تافت رخ از مشرق عفت++
که در خاک قدومش بوسه زن عرش معظم شد
«الا یا ایها الساقی ادر کأسا» کز این شادی++
جهان پیر برنا گشت و خاک تیره خرم شد
میی گلرنگ زان خمخانهام کن در قدح امشب++
که خاک پای مستان درش آئینهی جم شد
رخ از کتم عدم افروخت آن فرخنده مولودی++
که از هستیش رکن عالم ایجاد محکم شد
دری رخشنده از دریای عصمت جلوهگر آمد++
که خلق از پرتو رخسارهاش خورشید اعظم شد
شد از صلب محمد کوکب رخشندهیی تابان++
که از وی آدم خاکی ز کرمنا مکرم شد
خدا بر خاتم پیغمبران بخشود مولودی++
که در صبح ازل اسباب خلقت زو فراهم شد
جناب حضرت صدیقهی کبری که درگاهش++
مطاف انبیا و قبلهگاه اهل عالم شد
ز حسن ارتباط حضرتش با حیدر صفدر++
نبوت با ولایت متصل گردید و منضم شد
برای بوسهیی بر دستهی دستاس درگاهش++
قد این گنبد وارونه مانند کمان خم شد
به وصفش اولیا را نیست حد نکته پردازی++
عجب نی گر ز «طائی» عقل مات و منطق ابکم شد