جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ام‏الائمه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

باغ را داد نوبهار نوا++

بوستان گشت دلکش و زیبا

از دم باد و از ترشح ابر++

یافت بستان و باغ برگ و نوا

بینوا بود بوستان و چمن++

بی صفا بود گلشن و صحرا

از هوای بهار و فیض سحاب++

هم نوا یافت هم گرفت صفا

راغ پوشید سبزگون حله++

باغ پوشید سرخ‏گون دیبا

شد هوا از لطافت و خوبی++

راست چون روی دلبر زیبا

باغ ز اشکوفه‏های گوناگون++

گشت چون جنتی پر از حورا

خاک در دل هر آنچه داشت نهان++

کرد باد بهاری‏اش پیدا

مرده بود این زمین و شد زنده++

پیر بود این جهان و شد برنا

ابر گرید چو مردم عاشق++

برق خندد چو مردم شیدا

باغ از آن گریه چون بهشت ارم++

دشت از آن خنده غیرت سینا

می بگرید همی سحاب و بدو++

می به خندد همی گل حمرا

گریه‏ی آن بود طراوت بخش++

خنده‏ی این بود نشاط افزا

چون بخندد گل و بگرید ابر++

وز طرب بلبلان زنند نوا

خوش بود با نوای بربط و چنگ++

خنده‏ی جام و گریه‏ی مینا

این لطافت که در هواست به طبع++

می کشان را زنده به باده صلا

من در این فصل راستی نفسی++

نتوانم نشست بی صهبا

در چنین فصل و در چنین هنگام++

که تر و تازه است آب و هوا

هست کار صواب باده‏کشی++

کارهای دگر خطاست، خطا

هر کسی در نشاط و در شادی است++

ما نباشیم در نشاط چرا؟

ما هم اکنون کنیم رو به نشاط++

تا کی از دست غم خوریم قفا

در گلستان بگستریم بساط++

برخوریم از هوای رنج زدا

بگساریم با نوای رباب++

سرخگون می به روی سبز گیا

ما نشسته به شادی و رامش++

ساقیان پیش ما ستاده بپا

هر یکی خوبتر ز لعبت چین++

هر یکی شوخ‏تر ز ترک ختا

چون به وجد آمدیم برخوانیم++

مدح ام‏الائمه النقبا