زمان مطالعه: < 1 دقیقه
هست به ذات وصفت نهفته و پیدا++
ایزد حی قدیم قادر دانا
بار خدائی که بر وجوب وجودش++
سلسلهی ممکنات گشته هم آوا
آخر او را ابد ندیده نهایت++
اول او را ازل نیافته مبدا
شاهد آثار قدرتش همه گیتی++
حجت اثبات هستیاش همه اشیا
کیسهی پر لعل بسته بر کمر کوه++
کاسهی پر دُر نهاده در کف دریا
هستی صرفی، ز چون و چند منزه++
ذات بسیطی، ز کم و کیف مبرا
گل بدر آرد ز خار و نیشکر از خاک++
لاله برآرد ز سنگ و لعل ز خارا
رفت که بر کنه ذات او ببرد پی++
معترف آید به عجز، عقل توانا
بار خدایا ز راه بنده نوازی++
رحمت خود را مکن مضایقه از ما
رفت خطائی ز دست ما اگر امروز++
درگذر از وی به فضل خویش تو فردا
«عبرت» اگر نیک اگر بد است تو دانی++
کاو بود از دوستان عترت زهرا