جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پرده‏نشین عصمت

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

چون رفت برون یوسف ازین گلشن مینا++

از دامن او ریخت شفق اشک زلیخا

دیباچه سیه کرد شب از فرقت خورشید++

چون وامق دلسوخته بی طلعت عذرا

از هر طرفی بوم سیه بوم، غریوان++

از زمزمه بسته نفس مرغ خوش‏آوا

زهره جگری ساخته پیراهن گلریز++

دل سوخته از داغ دل حضرت زهرا

آن در گرانمایه که بد گوهر پاکش++

در پرده‏ی عصمت ز همه عار معرا

شاید که بر و بند سرا پرده‏ی قدسش++

حوران بهشتی به سر زلف سمن سا

او پرده‏نشین حرم سید کونین++

او سیده‏ی طاهره‏ی مکه و بطحا

او دسته گل باغ ریاحین پیمبر++

او دختر شایسته و بایسته‏ی بابا

او تخت نشین حرم مسند یاسین++

او سرّ چمان چمن روضه‏ی طاها

ای بارکش مطبخ تو صحن سماوات++

وی فرش بساط کرمت مفرش غبرا

پیشانی من خاک سر کوی تو روبد++

خود بس بود این منصبم از دولت دنیا

ما آب رخ از خاک کف پای تو داریم++

گر زانکه کنی گوشه‏ی چشمی به سوی ما

حسان ثنا خوان شما «ابن‏حسام» است++

احسان ز تو می‏خواهد و الطاف تو فردا