چون رفت برون یوسف ازین گلشن مینا++
از دامن او ریخت شفق اشک زلیخا
دیباچه سیه کرد شب از فرقت خورشید++
چون وامق دلسوخته بی طلعت عذرا
از هر طرفی بوم سیه بوم، غریوان++
از زمزمه بسته نفس مرغ خوشآوا
زهره جگری ساخته پیراهن گلریز++
دل سوخته از داغ دل حضرت زهرا
آن در گرانمایه که بد گوهر پاکش++
در پردهی عصمت ز همه عار معرا
شاید که بر و بند سرا پردهی قدسش++
حوران بهشتی به سر زلف سمن سا
او پردهنشین حرم سید کونین++
او سیدهی طاهرهی مکه و بطحا
او دسته گل باغ ریاحین پیمبر++
او دختر شایسته و بایستهی بابا
او تخت نشین حرم مسند یاسین++
او سرّ چمان چمن روضهی طاها
ای بارکش مطبخ تو صحن سماوات++
وی فرش بساط کرمت مفرش غبرا
پیشانی من خاک سر کوی تو روبد++
خود بس بود این منصبم از دولت دنیا
ما آب رخ از خاک کف پای تو داریم++
گر زانکه کنی گوشهی چشمی به سوی ما
حسان ثنا خوان شما «ابنحسام» است++
احسان ز تو میخواهد و الطاف تو فردا