ریشهی سبز امامت پا گرفت++
گل به دامان خدیجه جا گرفت
تا شود همراه و همراز پدر++
تا شود یار علی (ع) در هر گذر
تا خدا بر ما سوی بنشاندش++
تا پدر «امابیها» خواندش
تا که در دامان شهادت پرورد++
رایت توحید بر ما بسپرد
تا که گوید عشق حق بی انتهاست++
با شهیدان زمزم خون خداست
عشق و تقوی را به هم آمیخته++
و آن دو را در جان زهرا (س) ریخته
نور زهرا سرکشید از آسمان++
کور شد ز آن دیدهی ناباوران
سید زنهای عالم رخ نمود++
داشت آن مه عشق حق در تار و پود
در گریبانش شمیم «احمدی»++
ارمغانش بود صبح سرمدی
بر زنان آزادگی آواز کرد++
قفل زنجیر حقارت باز کرد
گوئیا خورشید از آن خانه تافت++
زن پس از آن جلوهای جاوید یافت
رایت آزادگی افراشت او++
بذر گلهای شقایق کاشت او
(سوختن با ساختن آمد قرین++
گشت محنت با تحمل همنشین)(1)
ما همه پروانه در پیرامنش++
ای «سپیده» دست ما و دامنش
تا بتابد مهر مستور از نهان++
تا شکوفد گلشن گلهای جان
آه… زهرا جان ز گل گردد تهی++
این گلستان، گر تو ما را وانهی
1) از عمان سامانی.