جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

المجهولة بالقبر(1)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

معدن اسرار بود آن نور پاک++

گنج را باید نهفتن زیر خاک

چشم سر را نیست تاب دید نور++

نور او مخفی است تا یوم النشور

ضد به ضد پیدا شود او ضد نداشت++

تاب دیدش چشم هر ملحد نداشت

کنز حق را گوهری یکتاستی++

بی گمان آن حضرت زهراستی

قدر این گوهر که میداند؟ علی++

کاین چنین در کل بر آن شد منجلی

شد علی گنجور و گنجی نغز یافت++

شمس ایمان بود و بر آن ماه تافت

شب روان را ماه نورافشان شود++

رهنما تا منزل جانان شود

خیل سجیین نمی‏دانند قدر++

ماه را در وقت قرص و گاه بدر

در حیات خویش آن ماه تمام++

نورافشان بود در هر صبح و شام

قدرش آن سجینیان نشناختند++

زین سبب بر دشمنی پرداختند

مدفنش را کرد مخفی از عنود++

وین عمل جز بر رضای حق نبود

گنج خود را کرد مخفی زیر خاک++

تا نبیند مدفنش جز چشم پاک

گرچه قبرش از خسان مجهول ماند++

یاد او در قلب هر مقبول ماند


1) برداشت و تفسیری از مناقب منسوب به محیی‏الدین ابن عربی است.