ای مسبب خود گواه خود شوی++
هسته را خود کاری و خود بدوری
جلوهگه بر گل کنی تا بلبلان++
گرد او آیند روزان و شبان
گه کنی شب را فروزان همچو روز++
از جمال اختری گیتی فروز
مصطفی را شمع هر محفل کنی++
تا از آن مجرا نظر بر دل کنی
هم تو خود سازی علی را لب لب++
تا بسازی مردمی اخلص ز حب
از طریق حب زهرای بتول++
میکنی عذر گنه کاران قبول
همچنان کز اختلاط ماء و طین++
جسم آدم ساختی بس نازنین
هر که جانش شد عجین با مهر دوست++
مغز گردد گرچه باشد جمله پوست
ای مبدل کرده نار آذری++
بر گل و ریحان، تو از گل بهتری
چیست یا رب حب زهرای بتول++
کین چنین افتد به درگاهت قبول
که ببخشایی و رحمت آوری++
وز بدیها جمله را سازی بری
هم سبب ساز و لطیفی بنده را++
باب بگشا باب بگشاینده را
حق آن زهرای اطهر ای لطیف++
نار شهوت در دل ما کن خفیف
تا ز جان، ما خادم آن در شویم++
عصمتش را تا همه مظهر شویم
1) برداشتی و تفسیری از مناقب منسوب به محییالدین ابن عربی.