جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بانوی آب

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

بانوی آب

چون هاله‏ای ز عاطفه‏ی ماه

با جامه‏ای ز نور

در قصر آفرینش کامل

خورشیدوار، ایستاده به درگاه.

نامش،

ظهور زهره در آفاق عشق

مهرش،

فروغ سرمدی دلهاست

با ابر مهربانی دستانش

بانوی آب

در لحظه‏های آبی رویاست

آئینه‏ی کرامت دریاست.

او،

والاترین امیره‏ی گلها

در وسعت مدائن روحانی است

شعر شرف

بر سینه‏ی کتیبه‏ی تاریخ

اسطوره‏ی شگفت طهارت

منظومه‏ی فضایل انسانی است

گهواره‏ی دو شیر شجاعت

در جنگل ستاره و خنجر

باران شامگاهی،

بر گسترای مزرعه‏ی کهکشان

آموزگار صبح،

در پاکی و صفاست

بانوی باستانی دلها،

آمیزه‏ی تعقل و پرهیز

معنای زن،

در مکتب مبارک قرآنی است.

با او سخن جز با وضوی اشک، مگویید

وز او نشانه‏ای

جز در جهان ساکت و خاکستری خواب مجویید

کان نخل رنجیده، و آن سرو سوگوار

از مرگ ارغوانی خورشید-

تعبیر صادقانه‏ی اندوه

در شعر ناتمام جوانی است،

بانوی بانوان

برج بلند و سبز رهایی

از خاک و خاکیان

معراج نور از پهنه‏ی زمین تا عرش آسمان