زن رمز بهشت زندگانی است++
تابنده چو ماه آسمانی است
بی زن گل زندگی خزان است++
زن مایهی شادی جهان است
زن کعبهی عشق جان مرد است++
بی زن دل مرد سرد سرد است
آن خانه که زن در آن نباشد++
آسایش جسم و جان نباشد
دامان زن فرشته رخسار++
باغیست ز گلبنان بی خار
صد گرد دلیر و مرد دانا++
پرورده به فکرت توانا
هر خانه که زن در او نبینی++
ز آنجا گل آرزو نچینی
این وصف بتان خاکزاد است++
نی مدح زنان پاکزاد است
این باشد اگر مقام زنها++
تا خود چه بود مقام زهرا
او گوهر گنج دین حق بود++
سرمست می یقین حق بود
مبهوت جهان ز عفت او++
دل باخته بر فصاحت او
او دخت پیمبر خدا بود++
گنجینهی گوهر خدا بود
دامان خدیجه مکتب او++
قرآن زده بوسه بر لب او
آن محرم بارگاه ایزد++
نور دل دیدهی محمد
در صدف بحار توحید++
دیباچهی علم و حلم و تمجید
با فکر بلند و روح ساده++
بر دیدهی دهر پا نهاده
از بطن خدیجه گام برداشت++
بر چشم دل زمانه بگذاشت
شد مولد پاک او مسلم++
سر منشأ «افتخار» عالم