جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گنجینه‏ی گوهر

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

زن رمز بهشت زندگانی است++

تابنده چو ماه آسمانی است

بی زن گل زندگی خزان است++

زن مایه‏ی شادی جهان است

زن کعبه‏ی عشق جان مرد است++

بی زن دل مرد سرد سرد است

آن خانه که زن در آن نباشد++

آسایش جسم و جان نباشد

دامان زن فرشته رخسار++

باغی‏ست ز گلبنان بی خار

صد گرد دلیر و مرد دانا++

پرورده به فکرت توانا

هر خانه که زن در او نبینی++

ز آنجا گل آرزو نچینی

این وصف بتان خاک‏زاد است++

نی مدح زنان پاک‏زاد است

این باشد اگر مقام زنها++

تا خود چه بود مقام زهرا

او گوهر گنج دین حق بود++

سرمست می یقین حق بود

مبهوت جهان ز عفت او++

دل باخته بر فصاحت او

او دخت پیمبر خدا بود++

گنجینه‏ی گوهر خدا بود

دامان خدیجه مکتب او++

قرآن زده بوسه بر لب او

آن محرم بارگاه ایزد++

نور دل دیده‏ی محمد

در صدف بحار توحید++

دیباچه‏ی علم و حلم و تمجید

با فکر بلند و روح ساده++

بر دیده‏ی دهر پا نهاده

از بطن خدیجه گام برداشت++

بر چشم دل زمانه بگذاشت

شد مولد پاک او مسلم++

سر منشأ «افتخار» عالم