جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سپهر رفعت

زمان مطالعه: 2 دقیقه

مهی ز چرخ نبوت چو مهر، جلوه نمود++

که پیش طلعت او مهر و ماه برد سجود

ستاره‏ای بدرخشید ز آسمان عفاف++

که شد ز نور رخش خیره چشم چرخ کبود

چو بیت روز گذشت از جمادی الثانی++

بزد قدم ز عدم فاطمه به ملک وجود

به روز عید سعید ولادت زهرا++

ز لطف، حق در رحمت به روی خلق گشود

دمید صبح سعادت ز مشرق عصمت++

نمود جلوه چو زهرا، به طالع مسعود

نمود زهره لب خود به خیر مقدم باز++

نواخت مشتری از شوق، چنگ و بربط ورود

به رقص آمده ناهید زین شعف به سپهر++

به کف گرفته زحل تیغ بهر دفع حسود

فلک نموده نثار رهش کواکب را++

ملک نموده به مجمر عبیر و عنبر و عود

به باغ خلد شده حوریان همه مسرور++

چنانکه اهل زمین جمله خرم و خشنود

برای تهنیت از عرش فوج فوج ملک++

گهی کنند نزول و گهی کنند صعود

زهی شرف که بود دخت احمد مرسل++

زهی جلال که شد مظهر خدای ودود

محیط عصمت و عفت شفیعه‏ی محشر++

سپهر رفعت و شوکت جبیبه‏ی معبود

اشارتی ز صفایش، صفای خلد برین++

کنایتی ز قیامش، قیامت موعود

اگر اراده کند ز امر ایزد یکتا++

به یک اشاره نماید دو صد جهان موجود

ز دختری به جهان این همه صفات نکو++

کسی ندیده جز از دخت احمد محمود

بود کلام خدا از کلام او ظاهر++

بود صفات خدا از صفات او مشهود

غرض ز خلقت اشیاست ذات او منظور++

جهان چو قلزم و او هست گوهر مقصود

تمام، چشم شفاعت به سوی او دارند++

خلیل و نوح و کلیم و مسیح و آدم و هود

هوای جنت و کوثر کجا به سر دارد++

جبین به خاک رهش هر که از دل و جان سود

محب او بود ایمن چو نوح از توفان++

خلیل او بود آسوده ز آتش نمرود

به رتبه‏اش بود این بس که خواجه‏ی «لولاک»++

هماره «ام‏ابیها» به شان او فرمود

به ذات او نبرد پی کسی که از غفلت++

اسیر دام هوا هست و پای بند قیود

کسی که شد متمسک به ذیل مرحمتش++

بدون شبهه که از خوف روز حشر آسود

چگونه مدحتش آرم که همچو ذات احد++

زده است خیمه برون ذاتش از جهات و حدود

ز بحر طبع گهربار «قدس طوسی»++

به مدح و منقبت و وصفش این چکامه سرود