جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گیسوی خورشید

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

غمی که گیسوی خورشید را پریشان کرد++

چها به سینه‏ی سوزان سوگواران کرد

خزان گرفت اگر از بهار رونق گل++

چه رخنه‏ها که در اندیشه‏ی زمستان کرد

ز دیده خون جگر ریخت بر زمین گلشن++

به زیر خاک گل خویش را چو پنهان کرد

هنوز درد دل دریائی‏اش شررها داشت++

اگر ز سوز جگر گریه‏ی فراوان کرد

نشست بر سر قبر حبیبه‏اش زهرا++

ز گریه دامن شب را ستاره باران کرد

جهانی از غم و اندوه تا افق می‏سوخت++

علی، نگاه چو بر وسعت بیابان کرد

فسرد طایر دل در حصار سینه‏ی او++

چو با نسیم سحر درد خویش عنوان کرد

ز داغ لاله‏ی در خون نشسته می‏نالید++

چو یاد صورت نیلی ماه تابان کرد

هنوز ناله‏ی جانسوز او رسد بر گوش++

خداش مرگ دهد آنکه سیرم از جان کرد