جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گوهر شهوار

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ای زده زنار بر، ز مشک به رخسار++

جز تو که بر مه ز مشک بر زده زنار

زلف نگونسار کرده‏ای و ندانی++

کو دل خلقی ز خویش کرده نگونسار

روی تو تابنده ماه بر زبر سرو++

موی تو تابیده مشک از بر گلنار

چشم تو ترکی و کشوریش مسخر++

زلف تو دامی و عالمیش گرفتار

سخت به پایان کار خویش بنالد++

آنکه بر آن زلفش اوفتاده سر و کار

ریحان داری دمیده بر گل نسرین++

مرجان داری نهاده بر دُر شهوار

آفت جانی از آن دو غمزه‏ی دلدوز++

فتنه‏ی شهری از آن دو طره‏ی طرار

فتنه شد ستم به لاله و سمن از آنک++

چهر تو باغی است لاله‏زار و سمن‏زار

لعل شکر بارداری و نه بدیع است++

گرچه نماید بدیع لعل شکربار

زان لب شیرین تو بدیع نماید++

این همه ناخوش کلام و تلخی گفتار

ختم بود بر تو دلربائی، چونانک++

نیکی و پاکی به دخت احمد مختار

زهرا آن اختر سپهر رسالت++

کاو را فرمان برند ثابت و سیار

فاطمه، فرخنده مام یازده سرور++

آن به دو گیتی پدرش سید و سالار

پرده‏نشین حریم احمد مرسل++

صدر گزین بساط ایزد دادار

عرفان عقد است و اوست واسطه‏ی عقد++

ایمان پرگار و اوست نقطه‏ی پرگار

بر همه اسرار حق ضمیرش آگاه++

عنوان از نام او به نامه‏ی اسرار

از پی تعظیم نام نامی زهراست++

اینکه خمیده است پشت گنبد دوار

بر فلک ایزدی است نجمی روشن++

در چمن احمدی است نخلی پربار

بار ولایش به دوش گیر و میندیش++

ای شده دوش تو از گناه گرانبار

قدر وی از جمله کائنات فزون است++

نی نی، کاو راست زین فزونتر مقدار

چندش مقدار باید آنکه جهانش++

چون رهیان ایستاده فرمانبردار

راستی اربنگری جز این گهر پاک++

از دو جهانش غرض نبود جهاندار

عصمت چرخ است و اوست اختر روشن++

عفت بحر است و اوست گوهر شهوار

آدم و حوا دو بنده‏ایش به درگاه++

مریم و عیسی دو چاکریش به دربار

کوس کمالش گذشته از همه گیتی++

صیت جلالش رسیده در همه اقطار

فر و شکوه و جلال و حشمت او را++

گر به ندانی به بین به نامه و اخبار