زمان مطالعه: < 1 دقیقه
ز سرا پردهی عصمت گهری پیدا شد++
که جهان روشن از آن گوهر بی همتا شد
خرما طرفه نسیمی که ز انفاس خوشش++
دامن خاک، طرب خیز و طرب افزا شد
آفتابی ز شبستان رسالت بدمید++
که چو خورشید جهانگیر و جهانآرا شد
در رحمت بگشودند و سراپای وجود++
روشن از نور رخ فاطمهی زهرا شد
گلشن عفت از او رونق و آرایش یافت++
پایهی عصمت از او محکم و پابرجا شد
زهرهی برج حیا، شمسهی ایوان عفاف++
که ز انوار رخش چشم جهان بینا شد
مژده کاندر شب میلاد بتول عذرا++
بر رخ خلق در لطف و عنایت وا شد
پرده چون حق ز جمال ملکوتیش گرفت++
مریم پردهنشین بر رخ او شیدا شد
خامه چون خواست ستاید گهر پاکش را++
محو چون قطرهی ناچیز در آن دریا شد
در قیامت نکشد منت طوبی و بهشت++
هرکه در سایهی آن سرو سهی بالا شد
طبع خاموش «رسا» باز چو مرغان چمن++
از پی تهنیت مقدم گل گویا شد