جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گفتگوی ابوبکر و فاطمه

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

نیز ابن ابی‏الحدید از کتاب «السّقیفه جوهری» نقل می‏کند:

حضرت فاطمه (س) به ابوبکر فرمود: «اُمّ‏ایمن» (بانوی ارجمند و عالیقدر صدر اسلام) «گواهی می‏دهد که رسول خدا (ص) فدک را به من بخشید».

ابوبکر عرض کرد: ای دختر رسول خدا، سوگند به خدا، خداوند چیزی را نیافریده که در نزد من محبوبتر از پدرت رسول خدا (ص) باشد، من دوست داشتم که روز رحلت آن حضرت، آسمان بر زمین خراب گردد!! سوگند به خدا اگر عایشه فقیر گردد در نزد

من بهتر از آن است که تو فقیر گردی، آیا مرا این گونه می‏نگری که حق هر سیاه و سرخی را بدهم ولی در دادن حق تو، به تو ظلم کنم؟! با اینکه دختر رسول خدا (ص) هستی (ولی بدان) که این ملک (فدک) ملک شخصی پیامبر (ص) نبود، بلکه از اموال مسلمین بود و پیامبر (ص) با این مال، افراد را به میدان جهاد می‏فرستاد، و یا در راه خدا و مصالح عموم انفاق می‏نموده بعد از پیامبر (ص) زمام امور بدست من افتاده و سرپرست این اموال من هستم.

فاطمه (س) فرمود: «به خدا سوگند بعد از این، هرگز با تو سخن نمی‏گویم».

ابوبکر گفت: بخدا سوگند من هرگز از تو دوری نمی‏کنم.

فاطمه (س) فرمود: سوگند به خدا، ترا نفرین می‏کنم.

و هنگامی که فاطمه (س) در بستر وفات قرار گرفت، وصیت کرد که ابوبکر بر جنازه‏ی او نماز نخواند، از این رو شبانه او را دفن کردند و عباس (عموی پیامبر) بر جنازه‏ی او نماز خواند، و فاصله‏ی بین وفات او با رحلت پدرش هفتاد و دو شب بود.(1)


1) شرح نهج‏البلاغه ابن ابی‏الحدید ج 16 ص 214 (مترجم).