مشکل حرکت پنهانی سران سقیفه این بود که نمیتوانستند اهداف سیاسی خود را به گونهای روشن برای عموم جامعه مطرح نمایند.
در نتیجه، حرکت پنهان آنها نمیتوانست به گونهای دلخواه گسترش پیدا کند و تحقق یابد.
و همواره در برنامهریزیهای پنهانی از خود میپرسند:
چگونه و از کجا باید آغاز کرد؟
آیا از مردم آغاز کنیم؟
یا به سراغ جامعه برویم؟ این کار ممکن نیست.
آیا از رسول خدا شروع کنیم؟ امری محال است.
تمام نقشهها و طرحها با علم غیب و آیندهنگری رسول خدا و پیک وحی افشاء میگردد و مردم نیز تحریک میشوند.
آیا علیه دین اسلام برخیزیم؟
و تحلیل میکردند که با وجود مردم بیدار و نظارت رهبری نمیشود در اسلام نفوذ کرد و آن را از اعتبار انداخت.
آیا خودسازی کنند و شرائط و ویژگیهای رهبر در حکومت اسلامی را به دست آورند؟ این نیز محال بود.
– سابقه بتپرستی نداشتن.
– و معصوم بودن.
– و آگاهی به علم غیب که در اختیارشان نبود.
از این رو سیاست صبر و انتظار در پیش گرفتند که تا رسول خدا زنده میباشند اقداماتی صورت نگیرد.
پس از رسول خدا (ص) «سیاست مذهب علیه مذهب» را اعمال کردند و با:
– تظاهر به دین.
– و پاسداری از قرآن.
– و شعار «حسبنا کتاب اللّه» آرام آرام مردم را اغفال کرده ابتداء از اسلام و قرآن آغاز نمودند و پاسداران واقعی دین را منزوی کردند، وقتی اسلام بدون عترت و پاسداران واقعی مطرح شد راههای نفوذی فراوانی به دست آوردند.
– اظهار نظرهای شخصی.
– و تفسیر به رأی.
تغییر احکام الهی با تفسیرهای دروغین، یکباره بر مردم باریدن گرفت.
به بهانه یک حدیث جعلی که انبیاء ارث نمیگذارند(1) فدک را غصب کردند و اهلبیت (ع) را در محاصره اقتصادی قرار دادند.
و با مطرح کردن آیه: اَطیعُواللّهَ وَ اَطِیعُوالرّسُولَ وَ اوُلوُ الاَمْرِ مِنْکُم(2) همه را به اطاعت از خود فراخواندند و گفتند:
هر کس بیعت نکند این آیه را انکار کرده است.
و منکر آیات قرآن مشرک است و قتل و اهانت و شلاق زدن او رواست.
و با خواندن آیه زکوة، مالک بن نویره، آن بزرگ صحابی رسول خدا را که به آنها زکوة نمیداد و سران سقیفه را غاصب میدانست گردن زدند.
و برای اولین بار سر او و 12 فرزندش را در مدینه گرداندند(3)
دهها و صدها برداشتها و فتویها، و امر و نهی دروغین دیگر، که همه با نام اسلام و قرآن برای مردم ترویج میگشت، افکار عمومی را به انحراف میکشاندند.
گفتند تنها مانع حکومتشان اسلام ناب محمدی با پاسداران همیشه در پیکار آن، اهلبیت (ع) است پس اگر:
اهلبیت (ع) منزوی شوند.
و حدیث ثقلین انکار گردد.
و عترت با شعار حسبنا کتاب اللّه کنار زده شوند.
دیگر راههای نفوذ در اسلام و مسلمین باز خواهد بود.
سران سقیفه به این نتیجه رسیدند که برای استقرار حکومتشان باید:
الف- اسلام را از محتوا تهی کرد.
ب- سیاست مذهب علیه مذهب ضروری است.
ج- با سیاست نفوذ و ضربه میتوان موفق شد.
د- باید شرائط الهی حکومت و رهبری را انکار کرد (مانند: عصمت، علم غیب، انتخاب الهی).
ه- باید پاسداران واقعی اسلام (عترت) را منزوی نمود.
و- باید اجازه داد هر کسی بتواند در اسلام و قرآن اظهار نظر کند.
پس از رسول گرامی اسلام با کودتای نظامی و اعمال خشونت و فشار
سر نیزهها حکومت و قدرت را به دست گرفته و آنگاه با شیوههای استحماری، انواع انحرافات و بیماریهای روانی و روحی را در دل و جان فرد فرد جامعه اسلامی پراکندند تا اندک اندک از اصول و مبانی اصیل اسلامی فاصله گرفته و دوباره به جاهلیت نخستین راه یابند که حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به برخی از آنها اشاره میفرمایند:
1- سرگردانی و اضطراب (فَانّی حِرْتُم بَعَد الْبَیان).
2- نفاق و دوروئی (ظَهَرَتْ فَیکُمْ حَسَکَةُ النِّفاق).
3- سکوت و بیتفاوتی (اَلا تُقاتِلُونَ قَوَماً نَکَثُوا اِیمانَهُم).
4- پیمانشکنی (وَ نَکَصْتُم بَعَدَ الْاِقْدام).
5- از دست دادن ایمان (وَ أشْرَکْتُم بَعْدَ الْاِیمان).
6- ترک جهاد و مبارزه (تَفِرّوُنَ مِنَ الْقِتال).
7- ترس و زبونی (فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَد)(4)
8- تنبلی و تنآسائی «رفاهزدگی» (وَ اَنْتُم فی رِفاهِیّةٍ مِنَ الْعَیْشِ).
9- ترک حمایت از رهبر معصوم «و انزوای رهبری» (وَ مَا الّذی نَقَمُوا مِن اَبیَالْحَسَن).
10- از دست دادن روح شهادتطلبی (ما هذِهِ الْغَمِیزَةَ فی حَقِّی).
11- روی آوردن به شرک و کفر (وَ اَشْرَکْتُم بَعْدَ الاَیمان).
12- بیوفائی (اَفَحُکْمَ الْجاهِلِیّةِ یَبْغُون؟).
1) همه مورخین اعتراف کردند که حدیث جعلی یاد شده تنها با شهادت عمر و عائشه، مطرح و سندیت پیدا کرد1. سیرة الائمة ص 1302. کنزالفوائد ص 361. کراجکی3. کف الغمة ج 1 ص 478.
2) آیه 59 سوره نساء.
3) تاریخ ابن عساکر 7/ 30. و. الاصابه 2/ 209 الاشتقاق ص 149. و. سیره ابن هشام ج 4 ص 54. و. تاریخ الردة ص 47 الفتوح ج 1 ص 23. و. المصنف ج 5 ص 212. و. الایضاح ص 73- 72.
4) فرازهائی از خطبه حضرت زهرا (علیهاالسلام) در جمع زنان مهاجر و انصار و بقیه فرازها از خطبه مسجد مدینه است.