علّامه طبرسی صاحب کتاب احتجاج، و ابنقُتَیْبَهی دینوری در کتاب الامامة و
السیاسة و غیر آنها نقل میکنند:
هنگامی که امیر مؤمنان (ع) از دفن جنازهی رسول خدا (ص) فارغ شد، در مسجد از فراق پیامبر (ص) با چهرهای اندوهبار و شکسته، نشست، بنیهاشم به حضورش آمده و اجتماع کردند، زبیر بن عوام نیز کنار آن حضرت بود، در گوشهی دیگر بنوزهره در اطراف عبدالرحمان بن عوف، حلقه زده بودند، به این ترتیب مسلمین در چند گروه، در مسجد، جمع شده بودند، در این هنگام ابوبکر و عمر و ابوعبیدهی جرّاح وارد مسجد شدند، و گفتند: چرا شما را گروه گروه مینگریم؟ برخیزید و با ابوبکر بیعت کنید که انصار و مردم با او بیعت کردهاند.
عثمان و عبدالرحمان بن عوف و طرفدارانشان برخاستند و با ابوبکر بیعت کردند، حضرت علی (ع) و بنیهاشم از مسجد بیرون آمده و در منزل علی (ع) اجتماع کردند، زبیر نیز همراه آنها بود.
عمر همراه جماعتی از بیعت کنندگان با ابوبکر، که در میانشان «اسید بن خضیر و سلمة بن سلامه» بودند، برخاستند و به خانهی حضرت علی (ع) آمدند و دیدند بنیهاشم اجتماع نمودهاند، به آنها گفتند: مردم با ابوبکر بیعت کردهاند، شما نیز بیعت کنید.
زُبیر برخاست. شمشیر بدست گرفت، عمر گفت:
«بر این کلب هجوم ببرید و شرّ او را از سر ما بردارید».
سلمة بن سلامه، به سوی زُبیر شتافت و شمشیر از دست زُبیر ربود، و عمر شمشیر را از دست سلمه گرفت و آنقدر بر زمین کوبید تا شکست.(1)
آنگاه دور بنیهاشم را گرفتند و آنها را به مسجد نزد ابوبکر آوردند، و به آنها گفتند: مردم با ابوبکر بیعت کردند، شما نیز بیعت کنید، سوگند به خدا اگر از بیعت سرپیچی کنید، شما را با شمشیر به محاکمه میکشیم، وقتی که بنیهاشم خود را این گونه در تنگنا دیدند، یک به یک به پیش آمدند و با ابوبکر بیعت کردند.
1) این جریان در شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید ج 6 ص 48 آمده است (مترجم).