جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پاسخ به سؤال سلمان

زمان مطالعه: 2 دقیقه

و نیز طبری در کتاب بشارة المصطفی از کتاب کنز نقل می‏کند که ابوذر گفت: سلمان و بلال حبشی را دیدم نزد پیامبر (ص) آمدند، ناگهان سلمان بروی قدم رسول خدا (ص) افتاد و بوسید، پیامبر (ص) او را از این کار کنار زد و به او فرمود: «ای سلمان، آن کاری را که عجم‏ها برای شاهان خود انجام می‏دهند، نسبت به من انجام مده، من بنده‏ای از بندگان خدا هستم، مانند بندگان می‏خورم و می‏نشینم»

سلمان عرض کرد: ای مولای من از تو می‏خواهم از فضائل فاطمه (س) در قیامت، به من خبر بدهی!

پیامبر (ص) با چهره‏ای خندان به او نگریست و فرمود: «سوگند به خدائی که جانم در دست قدرت او است، فاطمه (س) همان بانوئی است که در عرصه‏ی محشر، سوار بر شتر عبور می‏کند که سرش (نمودی) از خشیت خدا است، و چشمانش از نور خدا می‏باشد، تا اینکه فرمود: جبرئیل در سمت راست آن شتر، و میکائیل در سمت چپ آن، و علی (ع) در پیشاپیش آن، و حسن و حسین (ع) در پشت سر آن حرکت می‏کنند، خداوند حافظ و نگهبان او است، تا از صحنه‏ی محشر عبور کند در این هنگام ناگهان از جانب خدا ندا می‏رسد:

«ای همه‏ی خلایق! چشمهای خود را فروخوابانید، و سرهای خود را پائین آورید، این فاطمه دختر پیامبر شما، همسر علی (ع) امام شما، مادر حسن و حسین (ع) است، پس از پل صراط عبور می‏کند در حالی که دو چادر شفّاف و سفید بر سر دارد.

وقتی که فاطمه (س) وارد بهشت می‏شود و به نعمتها و مواهبی که خداوند برای او آماده ساخته می‏نگرد، می‏گوید:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اَذْهَبَ عَنّا الْحُزْنَ اِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ اَحَلَّنا دارَ الْمَقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ، لایَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ.

: «بنام خداوند مهربان، حمد و سپاس خداوند را که: حزن و اندوه را از ما دور ساخت، البته خدای ما بخشنده و شکر پذیر است، آن خدائی که ما را در مقام عالی از عطای خود قرار داد که در آن هیچگونه رنج و ناگواری به ما نمی‏رسد».

رسول خدا (ص) فرمود: پس از آن خداوند به فاطمه (س) وحی می‏کند: «ای فاطمه! آنچه می‏خواهی از من مسئلت کن که به تو عطا می‏کنم و تو را خشنود سازم»

فاطمه (س) عرض می‏کند: خدایا تو امید منی، بلکه بالاتر از امید منی، از درگاه تو مسئلت می‏کنم که دوستان من و دوستان دودمان مرا در آتش دوزخ، عذاب نکنی.

خداوند به او وحی می‏کند: ای فاطمه! به عزّت و جلالم سوگند، دو هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمین، به خود سوگند یاد نموده‏ام که دوستان تو، و دوستان عترت تو را به آتش عذاب نکنم.