علّامهی مجلسی در بحار از دانشمند معروف اهل تسنّن ابن ابیالحدید، نقل میکند که گفت: من از استاد خود «ابوجعفر نقیب» پرسیدم: «من از کارهای علی (ع) در شگفتم که در این مدّت طولانی بعد از رسول خدا (حدود 23 سال) چگونه از نیرنگ دشمنان، زنده ماند، و آنها فرصت نیافتند تا با مَکر و حیله او را بکشند با آنهمه جگرهای سوخته که از دست علی (ع) داشتند؟!
استاد در پاسخ گفت: اگر علی (ع) صبر و تحمل و فروتنی نمیکرد، و گوشهگیری را برنمیگزید، او را میکشتند، ولی او با سرگرم شدن به عبادت و نماز و قرائت قرآن، خود را از روش سابق، بازداشت، و شمشیر را فراموش کرد و همواره مانند کسی بود که در انتظار فرصت به سر میبرد صبر کرد و در بیابانها به گردش و سیاحت پرداخت، و به کنار کوهها میرفت و مانند سایر مردم در مسیر اطاعت خلفاء درآمد، از این رو دشمنان دست از او کشیدند، و او را فراموش کردند.
وانگهی هیچکس قدرت نداشت که آن حضرت را بکشد مگر اینکه از سوی خلفاء اذن بگیرد، و یا رضایت باطنی آنها را بدست آورده باشد، و چون متصدّیان امر، انگیزهای برای قتل علی (ع) نداشتند، ناگزیر از او دست کشیدند وگرنه او را میکشتند، و از سوی دیگر، اَجَل (پایان عمر) خود حلقهی محکم و استوار، و قلعهی محکم و خللناپذیر است، تا اجل فرانرسد کسی کشته نمیشود.
سپس در مورد جریان مأموریت خالد، از استاد سؤال کردم که آیا صحیح است که ابوبکر او را مأمور قتل علی (ع) نمود؟
ابوجعفر نقیب در پاسخ گفت: عدّهای از علویَّین، این داستان را نقل کردهاند، و نیز نقل کردهاند که مردی بنزد «زفر بن هذیل» شاگرد ابوحنیفه رفت و پرسید: این حکم چگونه است که ابوحنیفه میگوید: برای انسان نمازگذار روا است که قبل از اسلام از نماز بیرون آید، مانند اینکه قبل از سلام نماز، سخن بگوید و فعل کثیر انجام دهد یا حدث از او حادث گردد؟!
زفر گفت: جایز است، چنانکه ابوبکر هنگام تشهّد، قبل از سلام، سخن گفت.
آن مرد پرسید: ابوبکر قبل از سلام چه سخنی گفت؟!
زفر در پاسخ گفت: برای مثل تو روا نیست که چنین سؤالی را طرح کنی.
او مکرر پرسید و اصرار کرد، سرانجام زفر به حاضران گفت: «این مرد را بیرون کنید که من گمان دارم او از اصحاب ابوالخطّاب باشد».
ابن ابیالحدید میگوید: از استاد نقیب پرسیدم: نظر شما در این باره چیست؟ آیا ابوبکر چنین دستوری به خالد داده یا نه؟
نقیب گفت: من بعید میدانم، ولی فرقهی امامیّه (شیعه) آن را روایت کردهاند.