در تعقیب روایت فوق که از امام صادق (ع) نقل شده آمده: حضرت علی (ع) به فاطمه (س) فرمود: نزد ابوبکر هنگامی که تنها است برو، چون او نسبت به دیگری نرمخوتر است، به او بگو: «تو ادّعای جانشینی پدرم میکنی، و به جای او نشستهای، اگر به فرض فدک ملک تو باشد، و من آن را از تو بخواهم، لازم است آن را به من برگردانی.» حضرت زهرا (س) نزد ابوبکر رفت و چنین اظهار داشت، ابوبکر گفت: «راست گفتی» آنگاه کاغذی طلبید، و ردّ
فدک را در آن نوشت. فاطمه (س) قبالهی ردّ فدک را به دست گرفت و از نزد ابوبکر خارج شد، در مسیر راه، عمر با او ملاقات کرد و پرسید: آن نامه چیست؟ فاطمه (س) فرمود: «این نامه سند ردّ فدک است که ابوبکر برایم نوشته است.» عمر گفت: «آن را به من بده.» فاطمه (س) امتناع ورزید، عمر عصبانی شده به سینه آن حضرت لگد زد، کودک آن حضرت که به آن حامله بود و نامش را محسن (ع) گذاشته بودند، سقط گردید. سپس عمر آن چنان سیلی به صورت زهرا (س) زد که گویی مینگرم که گوشوارهی او شکسته شده است. آنگاه نامهی رد فدک را از حضرت زهرا (س) گرفت و پاره نمود، همین حادثه باعث شد که فاطمه (س) بستری گردید و پس از 75 روز به شهادت رسید، هنگام شهادت به علی (ع) چنین وصیت نمود: «از تو به حق رسول خدا (ص) مسئلت مینمایم وقتی از دنیا رفتم، آن دو نفر (ابوبکر و عمر) بر جنازهام حاضر نشوند، و بر جنازهام نماز نخوانند.» علی (ع) فرمود: «به وصیت تو عمل میکنم.» وقتی که فاطمه (س) از دنیا رفت، علی (ع) شبانه او را در خانهاش به خاک سپرد…
مؤلّف گوید: روایت فوق به نظر من در درجهی اعتبار سایر اخباری که در این مورد نقل شده نیست، ولی چون آن را علّامهی مجلسی در بحارالانوار نقل نموده، ما نیز به او اقتدا کرده و آن را در این کتاب آوردیم…(1)
1) سپس مؤلّف در مورد ابنزبیر که در متن عربی روایت فوق آمده شرحی داده که منظور خود زبیر (با حذف ابن) است، و اگر صحیح، ابنزبیر باشد، منظور عبداللَّه بن زبیر بن عوام نیست، بلکه عبداللَّه بن زبیر بن عبدالمطلب (پسر عموی پیامبر) است که لزومی در ترجمه آن شرح ندیدم. (مترجم).