زمان مطالعه: < 1 دقیقه
و فاطم قد اوصت بان لا یصلیا++
علیها و ان لا یدنوا من رجا القبر(1)
علیا و مقدادا و ان یخرجوا بها++
رویدا بلیل فی سکوت و فی ستر(2)
انها اسرع اهلی میته++
و لحاقا بی، فلا تکثر جزع(3)
فمضی و اتبعته والها++
بعد غیض جرعته و وجع(4)
1) فاطمه، علی و مقداد را وصیت کرد که شب هنگام با آرامی، در خاموشی و پوشیده از دیدهها، او را بخاک سپارند.
2) و آن دو تن (که از آنان ناخشنود بود) بر وی نماز نخوانند و به قبر او نزدیک نشوند.
3) پیغمبر گفت: فاطمه از دیگر خاندان من زودتر میمیرد، و به من میپیوندد در مرگ او بسیار ناله مکن!.
4) پیغمبر رفت و فاطمه از آن پس که خشم و درد را جرعه جرعه نوشیده بود، مشتاقانه بدنبال او شتافت.