جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نمونه‏ای از مهربانی زهرا به شوهرش

زمان مطالعه: 2 دقیقه

در این مورد ذکر این مطلب کافی است که آنچه از ضربت، اهانت و شکسته شدن استخوان و اثر تازیانه در بازوی او که ورم آن دیده می‏شد (و بعداً بخواست خدا خاطرنشان می‏گردد) همه به خاطر پیوند محبت‏آمیزی بود که نسبت به شوهرش علی (ع) داشت و به خاطر دفاع از حریم او، این آسیبها را تحمّل کرد، تا آن حد که در این راه به شهادت رسید، در عین حال هنگام وفات گریه می‏کرد، امیر مؤمنان علی (ع) پرسید: چرا گریه می‏کنی؟

در پاسخ گفت: «بخاطر مصائبی که بعد از من به تو می‏رسد!»

امام علی (ع) فرمود: گریه مکن، سوگند به خدا این مصائب چون در راه خدا است برای من کوچک و ناچیز است.

شیخ مفید (ره) در کتاب ارشاد نقل می‏کند: هنگامی که (در سال هشتم هجرت) پیامبر (ص)، امیر مؤمنان علی (ع) را در ماجرای جنگ ذات السّلاسل به سوی بیابان ریگزار (یابس) برای سرکوبی دشمن فرستاد، روایت شده: حضرت علی (ع) عِصابة (دستمال) مخصوصی داشت، هرگاه به جنگ بسیار سخت و عظیمی رهسپار می‏شد،

آن عِصابه را به سر می‏بست، هنگامی که می‏خواست به جنگ مذکور برود، نزد فاطمه (س) آمد، و آن عصابه را طلبید. فاطمه (س) گفت: کجا می‏روی؟ مگر پدرم می‏خواهد ترا به کجا بفرستد؟

حضرت علی (ع) فرمود: به سوی بیابان ریگزار(1) می‏فرستد.

حضرت فاطمه (س) از خطر این سفر، و مهر و محبّتی که به علی (ع) داشت، گریان شد.

در همین هنگام پیامبر (ص) به خانه‏ی فاطمه (س) آمد و به فاطمه (س) فرمود: چرا گریه می‏کنی؟ آیا می‏ترسی که شوهرت کشته شود؟ نه، انشاءاللَّه کشته نمی‏شود.

علی (ع) به پیامبر (ص) عرض کرد: «ای رسول خدا! آیا نمی‏خواهی کشته شوم و به بهشت بروم؟».


1) منظور جنگ ذات‏السّلاسل است که در سال هشتم هجرت در سرزمین یابس واقع شد، دوازده هزار سوار در لشکر دشمن وجود داشت، حضرت علی (ع) یا جمعی به سوی دشمن رفت و با آنها جنگید و سرانجام پیروز شد، و سوره‏ی عادیات در شأن پیروزی و شهامت علی (ع) و یارانش نازل گردید (مجمع‏البیان ج 10 ص 528)- مترجم.