سحرگاهان پی تسخیر گیتی خسرو خاور++
درفش آتشین زد بر فراز گنبد اخضر
طلایه دار اردوی کواکب کرد با حسرت++
نهان در دامن گردون هزاران آتشین مجمر
چو سر از چاه مغرب کرد بیرون خسرو خورشید++
زلیخای افق زد چاک بر تن نیلگون معجر
خضاب از خون دارای کواکب شد کف گردون++
برون تا از غلاف صبح آمد تیغ اسکندر
ز یمن مقدم او شد منور عرصهی گیتی++
چو افلاک رسالت از ظهور زهرهی ازهر
یگانه گوهر دریای عفت، عصمت کبری++
خجسته اختر افلاک عصمت، عفت اکبر
رضیه، راضیه، مرضیه، و انسیهی حورا++
علیمه، عالمه، علامه و محبوبهی داور
جهان مجد و حکمت، نقشبند عزت و شوکت++
سپهر فضل و دانش چاره ساز کهتر و مهتر
ز رفعت حاکم تخت «سلونی» را بهین همتا++
ز رتبت صاحب تاج لعمرک(1) را مهین دختر
چو یکتا بود بی همتا، نبد گر احمدش والد++
مجرد بود چون داور، نبد گر حیدرش همسر
بود شایسته بالله، این چنین دخت از چنین والد++
بود زیبنده الحق، این چنین زن را چنان شوهر
اگر مریم ز فرزندی تفاخر داشت در عالم++
از این دریای عصمت شد درخشان یازده گوهر
کهین جاروکش کویش، اگر نوح و اگر عیسی++
کهین خدامهی بارش، اگر مریم اگر هاجر
رواق قدر او را کاخ کیهان اولین پله++
ثنای ذات او را کل قرآن آخرین دفتر
به جز احمد دو عالم گر نبی، از جملگی اعلم++
به جز حیدر دو دنیا گر علی، از جملگی بهتر
همان زهرا که خواندش مصطفی صدیقه کبری++
پس از مرگ پدر افسرد از کج گردی اختر
ندارد شرح این ماتم تمامی تا به کی «طائی»++
کنی آزرده در این غم بنان و خامه و دفتر
1) اشارتست به آیهی 72 از سوره حجر: «سوگند به جان تو که آنان در مستی خود سرگردانند».