جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نقشبند عزت

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

سحرگاهان پی تسخیر گیتی خسرو خاور++

درفش آتشین زد بر فراز گنبد اخضر

طلایه دار اردوی کواکب کرد با حسرت++

نهان در دامن گردون هزاران آتشین مجمر

چو سر از چاه مغرب کرد بیرون خسرو خورشید++

زلیخای افق زد چاک بر تن نیلگون معجر

خضاب از خون دارای کواکب شد کف گردون++

برون تا از غلاف صبح آمد تیغ اسکندر

ز یمن مقدم او شد منور عرصه‏ی گیتی++

چو افلاک رسالت از ظهور زهره‏ی ازهر

یگانه گوهر دریای عفت، عصمت کبری++

خجسته اختر افلاک عصمت، عفت اکبر

رضیه، راضیه، مرضیه، و انسیه‏ی حورا++

علیمه، عالمه، علامه و محبوبه‏ی داور

جهان مجد و حکمت، نقشبند عزت و شوکت++

سپهر فضل و دانش چاره ساز کهتر و مهتر

ز رفعت حاکم تخت «سلونی» را بهین همتا++

ز رتبت صاحب تاج لعمرک(1) را مهین دختر

چو یکتا بود بی همتا، نبد گر احمدش والد++

مجرد بود چون داور، نبد گر حیدرش همسر

بود شایسته بالله، این چنین دخت از چنین والد++

بود زیبنده الحق، این چنین زن را چنان شوهر

اگر مریم ز فرزندی تفاخر داشت در عالم++

از این دریای عصمت شد درخشان یازده گوهر

کهین جاروکش کویش، اگر نوح و اگر عیسی++

کهین خدامه‏ی بارش، اگر مریم اگر هاجر

رواق قدر او را کاخ کیهان اولین پله++

ثنای ذات او را کل قرآن آخرین دفتر

به جز احمد دو عالم گر نبی، از جملگی اعلم++

به جز حیدر دو دنیا گر علی، از جملگی بهتر

همان زهرا که خواندش مصطفی صدیقه کبری++

پس از مرگ پدر افسرد از کج گردی اختر

ندارد شرح این ماتم تمامی تا به کی «طائی»++

کنی آزرده در این غم بنان و خامه و دفتر


1) اشارتست به آیه‏ی 72 از سوره حجر: «سوگند به جان تو که آنان در مستی خود سرگردانند».