جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ناموس حق

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

آوخ ز وضع این کُره وز کارش++

زین دایره‏ی بلا وز پرگارش

بازیچه خانه‏ای است پر از کودک++

لهو است و لعب پایه‏ی دیوارش

گل می‏نهد به محفل نادانان++

بر قلب عاقلان بخلد خارش

نان بشکند همی و نمکدان را++

صدقش نبین و مهر نپندارش

معشوقه‏ای است عاریتی زیور++

او کشته‏ی تو است و تو بیمارش

من را که عقل و فضل و هنر دارم++

هیچم نیاورد سر انکارش

زو بر گرفت جامه‏ی پشمینی++

زو برگزید کاسه‏ی سوفارش

بکشید سوی احمد مرسل رخت++

بربست زان دیار کرم بارش

شمس وجود احمد و خود زهرا++

ماه ولایت است ز اطوارش

دخت ظهور غیب احد، احمد++

ناموس حق و صندوق اسرارش

هم مطلع جمال خداوندی++

هم مشرق طلیعه‏ی انوارش

هم ماه بارد از لب خندانش++

هم مهر ریزد از کف مهیارش

این گوهر از جناب رسول‏الله++

پاک است و داور است خریدارش

کفوی نداشت حضرت صدیقه++

گرمی نبود حیدر کرارش

جنات عدن خاک در زهرا++

رضوان ز هشت خلد بود عارش

رضوان به هشت خلد نیارد سر++

صدیقه گر به حشر بود یارش

باکش ز هفت دوزخ سوزان نیست++

زهرا چه هست یار و مددکارش

آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع++

پیش شهدا دست من و دامن زهرا

تا داد من از دشمن اولاد پیمبر++

بدهد به تمام ایزد دادار تعالا